
یه چند وقتیه هیچ حوصله ی حرف زدن ندارم... حدودا یه چهل سالی میشه!!! و همینطور حوصله ی معاشرت و ملازمت و مصاحبت و هر چی کار بر وزن مفاعلته!!
با پرنده ها و دار و درخت و جک و جونورا صحبت می کنما، خیلی هم رابطه م خوبه باهاشون ولی با آدمیزاد خیر.... هیچگونه تمایلی به برقراری ارتباط باهاشون ندارم. می پرسی چرا؟ والا من از بچگی اینطوری بوده م، اگرم دلیل خاصی داره من در جریان نیستم ولی از یه جایی به بعد خودمم به اینطوری بودن علاقمند شدم. حرف زدنم محدود میشه به موارد ضروری، یعنی انقدر حرف نمیزنم که اگه لال بودم هم گمون نکنم مشکل خاصی پیش میومد!! الان که فکر می کنم بنده از کودکی این جمله ی "مگه لالی؟" یا "اوی با توام مگه کری؟" رو زیاد شنیده م. می پرسی مشکلی برام پیش نمیاد؟! اوایل آشنایی با آدما چرا، ولی بعدش که متوجه میشن من چه جور آدمیم دیگه بیخیال میشن و دست از سر کچل ما برمیدارن! در کنار مشکلات، خوبیای زیادی داره حرف نزدن، یکیش اینه که غیبت نمی کنم، حرف مفت نمیزنم، با نیشِ زبون کسی رو مورد گزش قرار نمیدم و عیب و هنرم هم نهفته است، تازه همه هم ازم می ترسن چون های و هوی نداشته و سر به توی دارم.
دیگران هم نظرات متفاوتی درباره م دارن از جمله اینکه میگن مغروره، مرموزه، بی شعوره (مخصوصا وقتی جواب مزخرفاتشونو با یه لبخند احمقانه و چشمان تنگ شده میدم)، تربیت خانوادگی نداره (البته خدایی سلام کردنو بلدم)، مشکوکه، کم داره، لکنت زبون شدید داره، واقعا لاله، سندروم ترس از حرف زدن داره (داریم مگه همچین چیزی؟!)، خیلی عوضیه (اینو اونایی میگن که وقتی شروع به زر زدن میکنن، بنده فی الفور محل رو ترک می کنم) و غیره! نظرات دیگه ای هم هست که حوصله ندارم بگم. نظر من درباره ی بقیه چیه؟! صادقانه بخوام بگم حاجی شما چقددددددررر حرف می زنیییییید!!!! یعنی اگه میشد از حرف زدن آدما برق تولید کرد می تونستیم تو خیابونامونم کولر بذاریم!!
خب حالا اینارو گفتم که چی بشه؟! ببین.... آدم وقتی یه مدتی دهنشو می بنده کم کم یه اتفاقات عجیبی شروع میشه..... مثلا چیزایی می بینی و می شنوی که بقیه نمی بینن و نمی شنون! مثلا حاجی شاید باورت نشه ولی از دهن بعضی آدما دود و آتیش داغ میاد بیرون!!! یا مثلا یادته گفتم با پرنده ها حرف میزنم؟! فقط من نیستم که، اونام حرف میزنن!! راستی یادم رفت بگم خیلیام میگن من دیوونه م چون از بعضی آدما می ترسم و هر جا می بینمشون فرار می کنم!! بعضی از آدما صورتشون عین ماره و زبونشونم همونطوری دوشاخه ست، بعضیام...... ولش کن، یادش که میوفتم ترس ورم میداره....
دیگه خیلی حرف زدم بسه دیگه، امیدوارم حوصله ت سر نرفته باشه، فقط خواستم بگم که دروغ، تهمت، غیبت، مزخرفات بی اساس، تمسخر، نیش و کنایه، فحاشی...... اینا قیافه ی آدمارو خیلی وحشتناک می کنه، نکنید توروخدا من زهره ترک میشم.....