از حوزههای جذاب در مطالعات تصمیمگیری نحوه شکلگیری "تصمیمگیریهای غیراخلاقی" است. علیرغم اینکه در ایران در مورد اخلاق و اهمیت آن زیاد صحبت میشود، به نظر می رسد جامعه امروز ایران بیش از گذشته نیاز دارد تا در مورد اخلاق و تصمیمات اخلاقی به شکل صریح، بیپرده و کاربردی سخن بگوید. مباحث انتزاعی در این حوزه بدون توجه به واقعیات جوامع انسانی در دنیای پیچیده امروز نمیتواند ما را در حوزه اخلاق جلو ببرد. مقالات سه گانه اخلاق و تصمیمگیری سعی دارد گامی در این راستا باشد.
بخشهایی از این مقاله:
در طی سالهای دهه ۱۹۹۰ شرکت انرون (Enron) بهعنوان یکی از پیشروترین و نوآورانهترین شرکتهای آمریکایی شناخته میشد. انرون در تولید برق و گاز طبیعی، صنعت ارتباطات و تجارت الکترونیک فعال بود و در آغاز هزاره سوم نوید عصر نوین اقتصادی را میداد. در دوران اوج شرکت، قیمت هر سهم انرون به ۹۰$ رسیده بود و ارزش کل شرکت بالغ بر ۷۰ میلیارد دلار برآورد میشد.
اما در سال ۲۰۰۱ بهتدریج خبرهای ناگواری از انرون به گوش میرسد و مشخص میشود شرکت با دستکاری در اسناد حسابداری، بدهیها و زیانهای خود را به مدتی طولانی پنهان میکرده است. مرتباً خبرهایی مبنی بر از بین بردن اسناد، درخواست کمک مدیران انرون از مقامات عالی دولت آمریکا، نادیده گرفتن عمدی هشدارهای داخلی در مورد حسابسازیها و پرشدن جیب مدیران ارشد از بالا رفتن نجومی قیمت سهام شرکت منتشر میشود. سقوط آزاد سهام انرون شروع میگردد و قیمت سهام آن در عرض مدت کوتاهی به چند پنی میرسد. انرون در پایان سال ۲۰۰۱ اعلام ورشکستگی میکند و ۱۶ نفر از مدیران ارشد آن به جرم جعل و کلاهبرداری محاکمه میشوند.
شوک سقوط انرون و اثرات اجتماعی و سیاسی آن در جامعه آمریکا سنگین بود. در آنجا بسیاری از محققان، صاحبنظران و تحلیلگران شروع به بررسی علل این اتفاق کردند. جامعه دانشگاهی و بهویژه مدارس آموزش کسبوکار که محل تربیت مدیران و رهبران آینده بودند، به این فکر افتادند تا پی ببرند در کجای کار اشتباه کردند و چگونه میتوانند جلوی تکرار این اشتباهات را بگیرند؟ پسازاین اتفاق شاهد آن هستیم که حجم آموزش، تحقیق و مطالعه در دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی آمریکا در حوزه اخلاق در کسبوکار سرعت میگیرد.
در ایران، طی سالهای اخیر چندین پرونده فساد مالی با ابعاد گسترده کشف شدهاند. بعضی از آنها به حکم قطعی رسیدهاند و بعضی دیگر در انتظار نتیجه نهایی در قوه قضائیه هستند. بهجز این موارد کلان هر از چند گاهی موارد دیگری مانند باز کردن بخیه چانه کودک چهارساله اصفهانی توسط پزشک معالج به دلیل نپرداختن حقالزحمه پیش میآید که خاطر جامعه را آزرده میکند.
اما در ایران واکنش جامعه دانشگاهی کشور، محققان، جامعهشناسان و مدرسین دورههای کسبوکار نسبت به این پدیدهها چه بوده است؟ واکنش نظام آموزش و پروش ما به این رویدادها چه بوده است؟ چه برنامههای تحقیقاتی و آموزشی برای بهبود آموزش اخلاق در مدارس و دانشگاههای کشور در دست تهیه و اجرا هستند؟ بسیاری از افراد درگیر در این موضوعات دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و تقریباً همه آنها تحصیلات ابتدایی و متوسطه را گذراندهاند. چرا باوجود تدریس دروس مختلف در حوزه مسائل مذهبی و اخلاقی، شاهد این موضوعات هستیم؟ آیا مجموعه این آموزشها از کارایی لازم برخوردار بودند؟ آیا وقت آن نرسیده است که در مراکز آموزشی، دانشگاهی و تحقیقاتی کشور نگاه عملیتر و شفافتری به حوزه اخلاق در کسبوکار انداخته شود؟
در سلسله مقالات اخلاق و تصمیمگیری با تکیهبر جدیدترین مطالعات علمی به این موضوع خواهم پرداخت که افراد چگونه تصمیم میگیرند رفتارهای غیراخلاقی از خود بروز دهند. آیا یک یا چند فرد با نیت شیطانی و بهصورت برنامهریزیشده و هدفمند تصمیم میگیرند تا یک کار غیراخلاقی انجام دهند و موجب انحطاط یک سیستم شوند و یا همه میتوانند در حرکت یک سیستم به سمت انجام رفتارهای غیراخلاقی نقش داشته باشند؟ طبعاً اگر در یک سیستم نگاه اول حاکم باشد نسبت به زمانی که نگاه دوم در آن حاکم است، سیاستهای متفاوتی در مواجهه با بروز رفتارهای غیراخلاقی اتخاذ خواهد شد. این سیاستها احتمالاً شامل جستجو کردن و پیدا کردن افراد با نیت بد، حذف آنها از سیستم و اتخاذ سیاستهایی برای جلوگیری از ورود چنین افرادی به سیستم خواهد بود. اما اگر نگاه دوم صحیح باشد چگونه باید عمل کرد؟