سلام
من سالها وبلاگ داشتم. نوشتن برای من عین نفس کشیدن بود. توی روزای سخت منو کمک کرد، نجات داد. روزای سخت و ماجراها رو با مخاطبام به اشتراک میداشتم و این توان ادامه دادن رو بهم میداد.
بعد که وبلاگها کم فروغ شدند، فیسبوک جایگزین شد و باز هم زیاد مینوشتم. بعد هم که توییتر ۱۴۰ و ۲۸۰ کاراکتری رو انتخاب کردم ولی طولانی نوشتن، توضیح دادن همه جزئیات لذت زندگی منه. تصمیم گرفتم اینجا دوباره شروع کنم. شروع به نوشتن، توصیف کردن، بیان خاطرات و به اشتراک گذاشتن اونها با دیگران.
به طور خلاصه و اولیه: من به تازگی وارد ۳۹ سالگی شدهام. مهندسی و MBA خوندهام و الان مشاوره منابعانسانی میدهم.
چرا به خودم میگم آنت، چون وقتی 16 سالم بود جان شیفته رو خوندم و فکر می کنم آنت رو زندگی کردم. زنی که جامعه اش در حال رشد و شکوفایی بود، دوستداشت نقش اجتماعی بپذیره و شکوفا بشه ولی جامعهاش هنوز ازش می خواست نقش همسر و مادر رو زندگی کنه. من سالها برای همه چیزی که به دست آوردم جنگیدم و از این جنگ راضیم.
اگر بخوام مختصر بگم من زنی برونگرا، عاشق روابط انسانی، قصه آدمها، توصیف لحظات زندگی، تجربههای جدید و پر از شور زندگی و عشق هستم.
به زندگی من خوش آمدید. :)