ویرگول
ورودثبت نام
آنتِ جان شیفته
آنتِ جان شیفته
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

چیزهایی هست که نباید گفت

یه عکس دارم که عکس محبوبمه. روی اغلب اکانت های سوشال مدیا اونو گذاشتم. خیلی ها بهم می گن اون عکس پیرتر از خودته. خودت قشنگ تر و جوون تری.
تا الان این نظرات نتونسته منو از دوست داشتن اون عکس منصرف کنه. یه عکس ساده است. سرم پایینه، هندزفری توی گوشمه و دارم به موبایلم نگاه می کنم. قیافم جدیه. چروکهای صورتم معلومه، ناخونام لاک نداره، لباسم معمولیه، ولی اون حس، اون لحظه ...
هرکس پرسید چرا این عکسو دوست داری، فقط گفتم اون لحظه برام لحظه خاصی بود. امروز توی شرکت وقتی داشتم چای می‌ریختم، چشمم افتاد به انگشت شصتم. همون حالتی که توی عکس نگهش داشته بودم. ... خیالم پر کشید به اون عکس، به اون لحظه، به اون نگاه منتظر به صفحه موبایل برای وصل شدن یک تماس. به صحبت هایی که توی اون تماس داشتم. حسی که تجربه کردم ... کنار کتری، وسط آبدارخونه، توی شرکت، جایی توی تهران، یکباره گم شدم!

چیزهایی هست که نباید گفت. هیچ وقت ...

عکسخاطرهآبدارخونه شرکتلحظه
آنت جان‌شیفته به دخترای دهه 60 ایرانی خیلی شباهت داره. من آنتم که به تازگی مهاجرت کرده‌ام. عاشق پیشه، پر از تجربه های تلخ و شیرین، به دنبال خودم، بی قرار و مشتاق زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید