ویرگول
ورودثبت نام
AnnE
AnnE
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

بدون نام، بدون معنا

از ناخنش خون زده بود، لبش هم چاک عمیق و بزرگی برداشته بود، انگشت هایش آویز لبش بود و آن ها را پوسته پوسته میکرد ، تن صدایش تغییر کرد، اگر دقیق نگاه میکردی لرزش روی شکمش دیده میشد.


-من ، نه چیزی نیست ، فکر کنم گفتم حالم خوب نیست.

دوباره کنترل خنده هام از دست رفته بود ، خراب کرده بودم، کار تکراری این چند مدتم ، چقدر دلم میخواست تنها بودم، از تنهایی بدم میاد و بیشتر از اون از تنها موندن و روابط سطحی ، باید گفت در انتهای همه این ها، از امشب و شنیدن چونان ها متنفرم.
این چنین ها در سطح و تنها و ماندن نیست، در عمیق ترین ها خراب کردم...
درست گفته شد چه اهمیتی دارد که من در چه حالی باشم، مرز ها را شکستم، از برای تجسمم که خنده داد .
من، من واقعا این چنان و چگونه نبود من، من قرارم این نبود. من نمیخواستم آن نخندید و بگریست باشم در ایامی که هر روزم داد و هوار بود؛ کاش لبخندم و صدایش بمیرند.
از درون احساس سوزش می کنم، از چند باب امروز ناراحتی دلم نشست منم خوب مهمان داری کردم، ولی کاش ....
بد درونم هلهله است، یادت مانده که گفتم، چیزی نمی گویم که مبادا مرزی را بگذرانم، دیدی چه درست بود؟
کمی لرز دارم ، من زنده ام، اما دیشب کمترین رغبتم برای بودن ها شکست!


چراغ ها خاموش و من در این تاریکی، نه ریشه خواهم دید و نه معنای آب ، این بند نو رس مرا با خود میکشد و من هم آغوش باز می کنم.

:)
:)


پ. ن:نوشته بی سر و ته و تهی از معنا به نظر میرسه، با یک قلم خشک اجباری، اما نوشتمش و سرم درد نشرش رو داد.



نامهبدون مخاطببدون قاعده های نامه نگاری
greenlotus102@gmail.com من مال ِکافر ِچشمان ِتو بودن، نیستم..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید