آن-·۵ ماه پیششبانگاه؛نمیدانم، به چپ بچرخم، به راست بچرخم، طرف سرد و گرم بالش هم فرقی ندارد، مدتی هم هست دیوار ترک جدیدی نزده.خوابم هم که نمیآید به چشمم، بیدار…
آن-درنامـهای به تو که نمیخوانی·۵ ماه پیشسلسله مناجات؛چشمانم را گشودهام،به سوی آسمانی بیکران و ابدی،دل را به یادگاری از خاک و آتش میسپارم.ای نور، ای شبنم، ای بهار بیدسترس،گوش به دعای خاک و…
آن-درنامـهای به تو که نمیخوانی·۷ ماه پیشآنِ بعد؛برای آنِ بعد.شاید آرامتر. شاید هنوز خسته، اما نه از همان جنس.آن،اگر این کلمات را میخوانی، یعنی لابد شب کمی عقب رفته، یا سایهها دستکم، ش…
آن-·۸ ماه پیشآنوقت-عرض کنم خدمتتان، آدم هر کاری هم بکند، آخرش میبیند زورش به تقدیر نمیرسد.من هم از همان صبح تا شب با خودم کلنجار میروم. میگویم: «بشه یا ن…
آن-·۱ سال پیشسایههای سپید در دل شب؛؛نیمهشب بود و سکوتش سنگین، همچون پردهای تاریک، بر شهر افتاده بود. خیابانها در آغوش برف سفید فرو رفته بودند و آسفالتهای سیاه، آرامش آسما…
آن-·۱ سال پیش۲۳ آبان-امروز کسی رو دیدم که نه میدید و نه خوب میشنید، پاهاشو محکم روی زمین فشار میداد و عصاشو با لرز میکوبید.امروز خیلی سست بودم، انقدر زیاد ک…