آن-
آن-
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

مرداد و مرداب؛

-من ِما
-من ِما

چانه اش را سابید،
دندان به دندان و خون به جگر می‌سایید،
سایه بلند سرو، کنار چمن زار زرد.
-اتفاق افتاد-
مشق شب :" مرداد و مرداب"
امر داد تا مرداد به زندگی بماند و آب مُرد.
زلالیت به کفن مشکی مبدل،
و حالا نیلوفر نفس می‌کشد.
-اتفاق افتاد-
ریشه دواند و سفت و رفت و برد،
بو کرد، نقش داد،
پیراهن مادربزگم کفن آب شد.
-اتفاق افتاد-
همان سایه سرو،
همان چمن زار زرد،
همان مرداد زنده
و همان مرداب...
-اتفاق افتاد-
چانه اش را سابید،
دندان به دندان و خون به جگر می‌سایید.

اتفاق افتادنیلوفرمردابپیراهن مادربزرگمن
منم متروک مطرود ذهن مسکوت بی مفعول تورا. greenlotus102@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید