دوستی چیست؟ حرف زدن نیاز کیست؟ خورد و خوراک شست و سفت... آیا تنها نیاز های ادمی همین است؟
در کنج خانه فرو رفته میدمد و میگوید
اما از چه میگوید ؟
نا به سامانی دخترک، امروزه پرسش شهر و سوال سه گوش خانه در باب عدم درک شهر نشینان.
دخترک لب باز کرد.
سه گوش خانه شنوای خوبی برایش بود؛
اما دختر بعد از باز کردن لبانش و فرو خوردن بغضش حرف هایش تمام میشد.
او تنها بود تنهایِ تنهایِ تنها...
در شلوغی شهر، برای سه گوش دیوار سوال بود که چرا باید یک نفر در این حد تنها باشد؟
دختر لبخند هایش تنها برای همان سه گوشه بود.
علایقش، تنها همان سه گوشه علایقش را میدانست.
ناراحتی هایش...
و همه چیزش را...
تنها همان سه گوشه میدانست
دیوار و سه گوشه اش هم در عجب مانده بودند که چرا و چرا و چرا...
اما انگار تنها دیوار بود که تنهایی دختر را میدانست و به او عجیب نمیگفت.
تنهاییهای دخترانه...
همه چیز است.
همه چیز درباره ی او در تنهاییهایش نهفته است.
و دختر و تنهاییهایش در شهر...
دیوار سه گوشی نیاز دارند تا دیگر دختر و تنهایی نباشند.