سرماخوردگی همیشه بدترین زمان و حالت رو برای مبتلا کردن من انتخاب میکنه. یعنی یه ذره درک و شعور نداره که منِ بدبخت فردا امتحان فیزیک دارم؛ چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه آزمون دارم و از هفتهی دیگه هم امتحانای مستمرمون شروع میشه.
این جوری میشه که من باید پتو رو بکشم دورم، بچسبم به بخاری و فیزیک بخونم.
و تازه تا من میام یه خورده بفهمم این مایکل فارادی و الساندرو ولتا چه فرمولا و قانونای مضخرفی کشف کردن؛ اثر مسکن شروع میشه و به زور باید خودمو بیدار نگه دارم.
روی صحبتم با آقای فارادی و ولتاست! خب حالا گیریم که شما این همه کشفیات داشتی. خب برادرم! نگهشون دار واسه خودت! منِ بیچاره رو ول کن! اه!
اصلا به فرضم من یاد گرفتم. بابا الان فیزیک نوین اومده رو کار! اینا همش داره نقض میشه به لطف آقای انیشتین!
حقیقتا من هیچ وقت معلمای درسای ریاضی و فیزیک رو درک نکردم. تو خودت چجوری اینا رو فهمیدی که میخوای به منم بفهمونی؟
خلاصه که سرما خوردم و دوباره غرغرو شدم. الحق که سرما خوردگی خر است!