۱۴۰۲/۱۱/۲۴
روز چهل و نهم چالش ۷۵ روز سختی
صبح بیدار شدم و آماده شدم که برم مدرسه.
تو مدرسه واقعا اتفاق خاصی نیفتاد. کلا سه شنبهها تو مدرسه یه روز خیلی معمولیه.
بعد از مدرسه یه خورده استراحت کردم.
درسامو خوندم. پاپکست گوش دادم. مدیتیشن کردم.
کتاب «اثر مرکب» رو شروع کردم.
ورزش کردم. دوش فنلاندی گرفتم. مسواک و شونه و مرتب کردن اتاق و... همه چی انجام شد.
و اما «قانون ۵ دقیقه»
واسه هممون پیش اومده وقتی که میخوایم شروع کنیم به درس خوندن انگار داریم سخت ترین کار دنیا رو انجام میدیم… یا وقتی از تایم استراحت بر میگردیم تا دوباره شروع کنیم به درس خوندن دائما ازش فرار میکنیم و عقبش میندازیم… این خاصیت مغز ماست که دوست نداره ما در شرایط سخت قرار بگیریم. متاسفانه مغز ما به شدت موجود تنبلیه.
خب حالا باید چیکار کنیم؟گفتم بهتون که مغز موجود تنبلیه؛ اما یه ویژگی دیگه داره که ما اینجا ازش استفاده میکنیم تا فریبش بدیم. چه ویژگی ای؟ کنجکاوی! حتی اگه سخت ترین درس باشه مغز ما دوست داره جواب اون رو بفهمه و یاد بگیره فقط کافیه یه کاری کنیم که کنجکاو بشه. پس بهش میگیم: «اوکی! ببین ما قراره فقط ۵ دقیقه درس بخونیم و بعدش اگه دوست نداشتی درس نمیخونیم. به همین راحتی!» تایمر رو روی ۵ دقیقه کوک کنید و فقط ۵ دقیقه درس بخونید. در هشتاد درصد موارد بعد از پنج دقیقه چون درحال یادگیری اون مطلب هستید و به خاطر کنجکاوی شدید تمایل به درس خوندن دارید و اون حوصله برگشته.
معمولا حداقل نیم ساعت به درس خوندن ادامه میدید.