۱۴۰۲/۱۰/۱۱
روز ششم چالش ۷۵ روز سختی
صبح که بیدار شدم همون اول دلم صبحونه نمیخواست. نمیدونم شما هم مثل من هستین یا نه ولی من وقتی از خواب بیدار میشم باید حداقل نیم ساعت بگذره تا اشتهام باز شه و صبحونه بخورم.
رفتم روی وزنه و وزنم رو ثبت کردم.
دیر صبحونه خوردم.
یه خورده نمونه سوال عربی حل کردم. ناهار برنج و مرغ داشتیم که کمتر از همیشه خوردم.
تا عصر مشغول عربی بودم و بین پارتای مطالعاتیم و تو تایم استراحتم فصل ششم یعنی فصل آخر کتاب «سطل شما چقدر پر است؟» رو خوندم و تموم شد. از فردا باید یه کتاب جدید رو شروع کنم و هنوز درموردش تصمیمی نگرفتم.
کلمههای امروزو هم نوشتم و با آهنربا به در یخچال چسبوندم.
پادکست امروزم هم از دکتر مجتبی شکوری بود که میتونین از اپلیکیشن کست باکس و از اینجا بهش گوش بدین.
۴۵ دقیقه ورزش کردم و دوش فنلاندی هم گرفتم. مدیتیشن و مسواک و شونه و مرتب کردن اتاق و چهار لیتر آب و... همه و همه تموم شدن.
و اما «روز زن»
درمورد موضوع امشبمون یه شعر براتون اوردم از شیخ غیرمفید
بخونین و بخندین و دوستش داشته باشین لطفا
میرسد از راه کمکم روز زن
شور میافتد به عالم، روز زن
روز تقدیم هدایا میرسد
میشود ناگه کمر خم روز زن
غیر روز زن «اوهوی»، «هوی»، «یارو»ام
لیک خواهم شد «عزیزم» روز زن
خانمت با تو شود همراه و یار
گر که باشی همچو حاتم، روز زن
بهر شوهرها که ماهی هفت بار
میرسد از ره دمادم روز زن
مثل چسب زیر کاغذ، روز مرد
چون نگین روی خاتم، روز زن
روز ما مردان ندارد نظم خاص
میرسد اما منظم روز زن
مرد پرسید این که: «یومالله چیست؟»
داد پاسخ زن: «مسلّم روز زن»
بس که آورده گرانیها فشار
میشوم آوار چون بم، روز زن
میشود هرکس گرفتار و اسیر
هم مکلّا هم معمّم، روز زن
شوهری با دیدن نرخ طلا
کرده در بازارها رم، روز زن
گر که آماده نکردی هدیهای
سرنوشتت هست مبهم روز زن
وای اگر کادو نباشد باب طبع
میشود مثل جهنم روز زن
فارع از شوخی مبارک باد و شاد
بر همه ابنای آدم، روز زن
شامل حال شما و من شود
لطف بی بی دو عالم، روز زن