هنوزم بعد سالهای سال، چهرهی اون آدم خوب و خشمگین، توی کوچه، زیر پنجرهی اتاقم، که از دستم بخاطر کار وحشتناکی که مرتکب شده بودم، به خاطرم مییارم.
اون شخص فقط، با چهره و لحنی هرگز فراموش نشدنی، اسمم رو فریاد زد.
اگر دوباره تو خواب ببینمت، ازت نمیپرسم، چه کار وحشتناکی مرتکب شدم. تنها سوالم اینه که، آیا اون کار رو تا الآن مرتکب شدم؟ یا قراره مرتکب بشم؟
تو خیلی شبیه عمو که هرگز فرصت نشد از نزدیک ببینمش بودی. و همچنین شبیه، بهرام، یه دوست قدیمی، که اونم فرصت نشد از نزدیک ببینمش.