
ای کاش برمیگشتم...
من سال ۹۴ ازدواج کردم. اون سال شوهرم یه خونه اجاره کرد که همون موقع میتونستیم به ۸۰ میلیون بخریم و صاحب خونه م میخواست بفروشه. اتفاقا پدر شوهرم پیشنهاد داد به جای گرفتن مراسم با همون پول خونه رو بخریم. منم دختر خامی بودم و چون دختر خالم دو ماه قبلش عروسی کرده بود و مراسم شیکی گرفته بود حسودیم میشد عروسی نگیرم. مامانم سر صدا راه انداخت که اگر مراسم نگیریم آبرومون میره. دیگه مراسمو گرفتیم و اون موقع دلم خنک شد. الان همون خونه یک میلیارد و دویست شده و ما هنوز اجاره نشینیم. هر سالم هول زیاد شدن اجاره و اسباب کشی رو دارم. شوهرم هر ماه نصف حقوقشو اجاره میده و آخر ماه تقریباً هیچ پولی برامون نمیمونه. جهیزیهام از بس اسباب کشی کردیم همش خراب شده. کاش همون موقع نادونی نمیکردم و خونه رو میخریدیم 😞😞😞
به خدا بدون مراسم چند صد میلیونی هم میشه زندگی کرد. به اینایی که هنوز تو عقدن بگین بیخودی به خاطر حرف مردم زندگی آیندهشونو خراب نکنن. الان با این وضعی که ما داریم معلوم نیست تا چند سال دیگه بتونیم خونه بخریم 😭
داستان تلخ و تکراری توهمات جوانان امروز درباره ازدواج...
از زمانی که خبر برگزاری مراسم «ازدواج آسان به سبک خوبان» را در کانال «مرکز فرهنگی اجتماعی انتظار» گذاشتیم پیامهای زیادی به دست ما رسید، عدهای درباره کیفیت برگزاری و چند و چون مراسم سوال داشتند ولی تعداد زیادی از پیامهایی که دریافت کردیم نظر مخاطبینی بود که موافق یا مخالف، درباره ازدواج آسان اظهار نظر کرده و یا تجربیات خودشان را با ما در میان گذاشته بودند.
جالب بود که خیلی از این تعداد با ایده ازدواج آسان و مذهبی موافق هستند و علیه ازدواج مرسوم در جامعه موضع میگیرند اما در عمل حاضر نیستند مراسم ازدواج خود و یا فرزندانشان را به شیوه آسان برگزار کنند.
دلیل این رفتار متضاد هم فرهنگ قالب جامعه است که ذهن را در زندان خود گرفتار کرده و اجازه تفکر منطقی و عقلانی را نمیدهد. خیلیها وقتی در جو زمان مراسم عروسی قرار میگیرند زیر فشار سنگین سنتهای غلط ازدواج تسلیم شده و تن به برپایی مراسمی بر پایه سنتهای غلط میدهند و به تبعات بعدی آن نمیاندیشند یا با علم به اینکه چه بلایی پس از این مراسمات بر سر زندگیشان خواهد آمد باز تصمیم به برپایی و انجام آن میگیرند تا به گمان خودشان از شر حرف و حدیثهای مردم در امان باشند.
اما همین عده پس از پایان مراسم و پس از برداشته شدن فشار روانی فرهنگهای غلط ازدواج، به خود میآیند و آن وقت است که جز حسرت خوردن برای فرصتهای از دست رفته و پولهای بر باد داده کاری از دستشان بر نمیآید.
برای شکستن سنتهای غلط عدهای باید جلودار میشدند. حرف زدن به تنهایی کافی نبود؛ چون مشکل نبود که مردم تبعات ازدواجهای پرخرج و گناه آلود را نمیدانند. مشکل این بود که نمیتوانستند در مقابل موج سهمگین و سر به آسمان ساییده حرف و حدیثهای مردم مقاومت کنند و به همین دلیل در عمل کاری نمیکردند. پس لازم بود عدهای دل را به دریا زده و بیتوجه به حرف مردم، به ندای عقل و دینشان گوش دهند و پیشروان شکستن سنتهای غیر عاقلانه و غیر شرعی ازدواج شوند.
در نهایت ۵ زوج در دور اول مراسم ازدواج آسان به سبک خوبان ثبت نام کردند. پنج زوجی که شاید در نگاه اول انسانهای خاصی به نظر نرسند اما به عقیده من انسانهایی بینظیر هستند؛ زیرا مقابل سیل بنیانکن سنتهای غیر عاقلانه سینه سپر کردند و تمام ترسهایی که دیگر زوجها به خاطر آن حاضر به برگزاری ازدواج آسان نیستند را یکجا به جان خریده و از حرف مردمی که گرفتار مرداب گندیده سنتهای غلط ازدواج هستند نترسیدند.
صد البته که افتخار شکستن سنتهای غیر عاقلانه و غیر شرعی ازدواج از آن آنها خواهد بود. اولین قطرات باران در صبحی سرد و زمستانی که نوید فرا رسیدن بهاری پر آب و پربار، با هوایی لطیف و سبزه زارهایی به آن وسعت که هرگز در خیال نمیگنجد را میدهد...