✍ علی غلامی | ? دانشجوی کارشناسی مهندسی راه آهن علم و صنعت | ? پرونده ورودی های جدید
? به اطراف خود بنگرید. جهان اطراف را بکاوید و بدانید که دنیای امروز ازلی ابدی نبوده و شکلگرفته در تاریخی است که با انبوه تضادها وتنازعاتش تا اینجا به پیش آمده. بدانید که ما نیز عاملانی درون تاریخ هستیم و توانی برای تغییر داریم.
دانشگاه همچون جامعه حاکمان و محکومان و برندگان و بازندگان خودش را دارد. مناسبات و روابطی در نهاد دانشگاه برقرار است که منتفعین و متضررین خودش را دارد و گاه سست و گاه صلب میشوند و خواه ناخواه ما را هم تحت تاثیر قرار میدهد. سوالی که در این میان وجود دارد این است که چطور میتوان دانشگاه را آن طور که باید باشد به نهاد برای انتفاع همگان تبدیل کرد؟ یا به عبارت دیگر از متضررین نظام دانشگاهی کاست و منفعت آن را مردمیتر و عمومیتر کرد؟ در پاسخ باید گفت قدم اول باید بیتفاوتی و خاموشی را کنار گذاشت. مدام میشنویم که دانشجویان امروز نسبت به نسلهای پیشین بیتفاوتتر شدهاند و از حیث دغدغههای اجتماعی و سیاسی افول داشته اند. در ادامهی این متن به برخی دلایل آن پرداخته شده است.
بنگاهی اقتصادی را در نظر بگیرید که عملکردش بر مبنای کسب بیشینه سود است و در همین راستا با سایر بنگاهها وارد رقابت میشود و مسئولیت سود و زیانش را هم خود بر عهده میگیرد. در واقع منطق خاص خودش را دارد و قطبنمای حرکت آن سود مادی است. ما با سیطرهی نوعی فرهنگ و نگرش اجتماعی غالب روبهرو هستیم که این منطق را به تک تک افراد و مناسبات بین آنها بسط میدهد و همهی جنبههای حیات انسانی را مشمول روابط سود و زیان میکند، حتی روابط خانوادگی و عاطفی. به عنوان مثال زن و مرد در مقام والد، با فرزندآوری دست به نوعی سرمایهگذاری میزنند. این سرمایهگذاری با فراهم کردن امکانات زندگی تداوم مییابد. در این وضعیت آنها طبعاً انتظار بازگشت سرمایهی خود را دارند. در رابطه با دانشگاه و هزینهی تحصیلات، این بازگشت سرمایه خود را به شکل کسب نوعی منزلت اجتماعی حاصل از ورود فرزندان به مدرسه یا دانشگاه برتر یا رشتهای خاص نشان میدهد. در چنین شرایطی با هر آنچه احتمال برود که این بازگشت سرمایه را با مشکل مواجه میکند؛ مخالفت میشود. مثلاً فرزندانشان را از فعالیتهای جنبی و جمعی در دانشگاه منع میکنند و از آنها میخواهند تنها بر دروس خود متمرکز شوند.
اگر این بنگاههای متجلی در قالب افراد را سوژهی نئولیبرال بنامیم؛ فرایند تکوین این سوژهها را میتوان با اغماض نئولیبرالیسم نام نهاد. و امروز نهاد دانشگاه در ساختن این سوژه نقش مهمی دارد. این نقش با مطرح شدن ایدهی دانشگاه کارآفرین و تجاری و گسترش الگوهای استارتاپی که تبلیغ ایدئولوژی موفقیت جز جداییناپذیر آنهاست؛ ایفا میشود. سویههای سرکوبگرانه این امر آنجا آشکار میشود که بدانیم حکومتها همواره در پی کنترل پتانسیل تغییرخواهانهی دانشگاه بودهاند. پس از انقلاب فرهنگی ایران نیز تاکنون مناسباتی درون نظام دانشگاهی تکوین یافتهاند که به موجب آنها نه تنها بازوان سرکوب دولتی در دانشگاه جایگیر و تثبیت شدهاند که اساساً بخشی از آکادمی به یکی از اجزای سیستم سرکوب بدل شده است. اگر این فرض را که نئولیبرالیسم فراتر از اقتصاد است و نوعی فرهنگ سیاسی است؛ قبول کنیم پس نئولیبرالیسم آکادمیک نیز نباید تنها ناظر بر جنبههای اقتصادی دانشگاه باشد و با از بین بردن سوژگی جمعی دانشجویان امکان مقاومت را ازبین میبرد.
به اطراف خود بنگرید. جهان اطراف را بکاوید و بدانید که دنیای امروز ازلی ابدی نبوده و شکلگرفته در تاریخی است که با انبوه تضادها وتنازعاتش تا اینجا به پیش آمده. بدانید که ما نیز عاملانی درون تاریخ هستیم و توانی برای تغییر داریم.
از لحظهی ورود به دانشگاه خیلی طولی نمیکشد که با برخی واقعیتهای آموزش عالی به تدریج آشنا شویم و بفهمیم که استاد رانتی کیست؟ قانون سنوات با ما چه میکند؟ چگونه سویههای زندانبودگی خوابگاهها به دنبال مقید کردن بدنهایمان است یا چگونه سیطرهی ایدئولوژیهای رسمی و سرمایهی مالی بر کارکردهای نهاد دانشگاه سایه میاندازند. چگونه واحدهای رفاهی موازی نظیر رستوران آزاد تضاد طبقاتی را بازنمایی میکنند و … برای مواجهه با تمام اینها در قالب یک کلیت درهمتنیده باید ارتباطشان با امری کلیتر را فهم کرد. باید نشستن و نفع شخصی و بیتفاوتی را کنار گذاشت باید شورش کرد.
? برای دسترسی به فایل تمامی مطالب این پرونده، می توانید به اینجا بروید.