✍ علی حقیقت جوان |?دانشجوی کارشناسی مهندسی مکانیک علم و صنعت|? پرونده ورودی های جدید
زمانی که در دانشگاه علم و صنعت قبول شدم تا چندین هفته در بهت و حیرت و گیجی به سر میبردم. ناگهان از فضای کوچک و محدود آموزشی دبیرستان وارد یک فضای آموزشی بزرگ و گسترده به نام دانشگاه شده بودم. که هر کدام از اتاقها و ادارههایش از قبیل آموزش کل، آموزش دانشکده، امور تغذیه و ... برایم پر از ابهام ریز و درشت بود. پس از چندین هفته سروکله زدن با فضای دانشگاه کم کم با محیط آن و در واقع با نظم موجود در آن آشنا شدم و متوجه شدم که فرآیندهای اطرافم چگونه کار میکنند.
در این جا افتادن در محیط دانشگاه هر روز با پدیدههای ریز و درشت آشنا میشدم که علاوه بر تاثیر مستقیم بر زیست دانشگاهیام، آن را دارای اشکالات عمده میدیدم. نقش دانشجو در چارتهای درسی (اینکه چه درسی را چه کسی و چه زمانی ارائه دهد) که تقریبا هیچ است، کاهش سنوات رایگان علی رغم آنکه کسانی را میشناختم که 6 سال رایگان درس خواندند و من حق تحصیل رایگان 8 ترم و یا با لطف مسئولین 9 ترم را دارم و بسیاری مثال دیگر که اگر اندکی تعمل کنید متوجه آنان میشوید. در همین لحظات بود که فهمیدم دانشجو باید سوژهی معترض به وضعیتهای فشل دانشگاه باشد. دانشجو باید فرصتی برای خود خلق کند که به تمام تصمیمات یک طرفهی مسئولین دانشگاه اعتراض کند و از دل آن اعتراض شرایط را به نفع خود (دانشجویان) تغییر دهد.
تصورم این است که این جرقه روحیهای در من ساخت که با هر نظم غلط در هر جایی سر ناسازگاری دارم و احتمالا به واسطهی نگرش سیاسیام به سمت انجمن اسلامی آرمان رفتم. بدون شک این روحیه هم یک شبه ساخته نشد و حاصل سرکله زدن مداوم با وضعیتهای گوناگون بود.
حال مسئلهام عضویت در یک تشکل خاص نیست، بلکه روحیهای است که با تمام روایتهایی که هر روزه دانشگاه از "دانشجوی خوب" ارائه میدهد در تناقض است. دانشجوی خوب در نظر دانشگاه و مسئولینش، فردی است که صبح به دانشگاه بیاید و درس بخواند و کلاس برود و عصر هم به خانه برود و سرش در کار خودش باشد و به معنای دقیقتر دانشجوی "دبیرستانی"، یعنی دانشجویی با سبک زیست دبیرستان باشد. اگر بخواهم خیلی رک بگویم، روایت دانشگاه از دانشجوی خوب، دانشجو را بیهویت و اخته میکند. دانشگاهی که قرار بود یک تجربهی متفاوت در زندگی هر کس ایجاد کند، با تعریف مسئولین دانشگاه از دانشجو، فرقی با دبیرستان ندارد.
در نهایت همین روایت از "دانشجوی خوب" است که دانشگاه را از هویت تهی کرده است و دانشگاه کارآیی خود (ساحت نقد اجتماعی و ساحت انقادی علم) را از دست داده است. به نظرم به همین دلیل است که دانشجو باید همان روحیهای که چندی پیش گفتم، روحیهی شورشی را در خود تقویت کند و سعی در کنار زدن این روایت عقیمکننده بکند تا هم دانشگاه هویت اصلی خود را پیدا کند و هم امکان ایجاد تجربههای نو برای دانشجو را داشته باشد. در نهایت باید بگویم زیست دبیرستانی در دانشگاه امکان هرگونهی ثبت تجربهی جدید را از دانشجو گرفته است.
در گام دوم باید سعی کند که ساختار سیاسی که باعث وضعیت بحرانی فعلی در دانشگاه شده است را درک کند و آن را نیز نقد کند و علیه آن بشورد. بحرانهای فعلی دانشگاه صرفا ناشی از عملکرد یک مسئول نمیباشد، بلکه ساختاری در بالاتر از آن مسئول، سبب ایجاد بحرانهایی در دانشگاه شده است. به عنوان مثال کاهش سنوات دانشگاهی نه فقط به علت سیاستهای مسئولین دانشگاه است بلکه حاصل سیاستهایی در دولت است که به دانشگاهها مقدار بودجهی کمی تخصیص میدهد که به همین دلیل دانشگاه برای تامین بودجه خود، مقدار سنوات رایگان را کاهش میدهد. بنابراین دانشجو وظیفه دارد علاوه بر انتقاد از عملکرد مسئولین دانشگاه، ساختار سیاسیای که سبب وضعیت فعلی شده است را درک کند و نوک پیکان نقدش را به سمت آنهم نشانه بگیرد.
دانشگاه فرصت ناب تجربه کردن است، شرکت کردن در کانونهای فرهنگی، رفتن به تشکلهای سیاسی، گرفتن نشریات دانشجویی و نوشتن از دغدغههای ذهنی و هزاران کار دیگر که شاید تنها میتوان در دانشگاه تجربه کرد.
اما مهمتر از همه این است که در شرایطی که هر روز در دانشگاه حقوق صنفی کاسته و مخارج تغذیه، خوابگاه و ... سرسامآور و در فضای جامعه شرایط اقتصاد سیاسی بحرانیتر میشود، از تجربه دانشگاه استفاده و سعی کنیم در خود روحیهی معرض و شورشی را ایجاد کنیم. مهم نیست که کجا و چه تشکل و نهادی فعالیت میکنید و یا حتی تنها کارهای خود را پیش میبرید، مهم آن است که علیه هرگونه فضای نامطلوب دانشگاه، از کلاس درس گرفته تا مسائل مهمتر دانشگاه نظیر سنوات و ...، اعتراض کنید و روحیهی اعتراضی را در خود تقویت سازید و تا بتوانید در آینده با همین روحیه سراغ مسائل جامعه بروید.
? برای دسترسی به فایل تمامی مطالب این پرونده، می توانید به اینجا بروید.