✍ مهدی اردستانی | ? دانشجوی کارشناسی مهندسی برق علم و صنعت | ? پرونده ورودی های جدید
? مجموعهی این اقدامها باعث شده که دانشگاه از رسالت اصلی خودش که به قول کارل یاسپرس ”مکانی برای کشف آزادانهی حقیقت” است،به بنگاه مالی و ابزار کانالیزهکردن نخبهها تبدیل شود.
این روزها که شش سال تمام از روی کار آمدن دولت ”اعتدال و امید” سپری شدهاست و جریان دانشجویی شش سال فضای نسبتا بازتری نسبت به خفقان و اختناق دوران ”پاکدستان” در اختیار داشتهاست،بیاغراق جامعهی دانشگاهی در یکی از بیتفاوتترین و متسامحترین دوران خودش ظرف چهلسال گذشته قرار دارد.فضایی که غایتالقصوای مدیران بهاصطلاح اعتدالی است که علاقمند به سیاست تغییراتِ پلهپله هستند تا تغییرات ناگهانی.
شاهد این مدعا آن است که اگر عملکرد مدیران دولتی بهویژه مدیران علموصنعت را پیش روی خود بگذاریم خواهیم دید که رویههای شوم مدیریتی که سالها اعمال میشدند همچنان با قوت پیگیری میشوند ولی اینبار بیسروصدا! رویههایی مانند سیاستهای تعدیلِ ساختاری(نئولیبرالیسم)، تفکیک جنسیتی، تبعیض جنسیتی، برخورد با نشریات و … که مصادیق آن در علموصنعت متأسفانه فراوانند مانند: کاهش خدمات رفاهی برای دانشجویان؛ کاهش مدت زمان مجاز به تحصیل(سنوات)؛ اجارهدادن فضاهای عمومی دانشگاهها برای کسب سود؛ تفکیک جنسیتی در کتابخانه، علوم پایه و دانشکدهی معارف؛ منحل کردن کانون موسیقی؛ تاسیس شتابدهنده و مراکز تکجنسیتی؛ پولیکردن ترم تابستانی؛ پولیکردن دروس مردودی و … .
مجموعهی این اقدامها باعث شده که دانشگاه از رسالت اصلی خودش که به قول کارل یاسپرس ”مکانی برای کشف آزادانهی حقیقت” است، به بنگاه مالی و ابزار کانالیزهکردن نخبهها تبدیل شود.دانشگاهی که زمانی محلی برای تمرین زیستن در اجتماع، پرورش ابعاد مختلف انسان و خواستگاه اندیشههای مترقی و نو بود امروزه تمام تلاشش را میکند که از دانشجویش پول بسازد وگرنه همچون طفیلی و سرباری سعی میکند زودتر مدرکش را بدهد و فارغالتحصیلش کند و در این راه تمام تلاشش را میکند که دانشجو از مسیر خارج نشود!حال که میبینیم از صغیر تا کبیر مسئولین وزارت علوم کمر به بدتر کردن وضع موجود بستهاند اگر عقب بنشینیم یا بیتفاوت باشیم اوضاع قطعاً بدتر خواهدشد و همین آزادی و رفاه نسبی که میراث مقاومت دانشجویان پیشین است را نیز از دست خواهیم داد.
حال این سؤال پیش میآید که چگونه برای بهبود اوضاع تلاش کنیم؟ حقیقت این است که اگر برخوردهای روزمره خود با افراد را از نظر بگذرانیم به یاد میآوریم که امروزه همه معترضند. از شخصی که اتفاقی کنارمان در مترو نشسته تا راننده تاکسی که سوارش میشویم و بهطور کلی همه. اما چرا این نارضایتی جمعی منتج به تحولاتی مفید و سازنده نمیشوند؟ زیرا اولاً بینش عمیق و صحیحی وجود ندارد، دوم اینکه این افراد همسو و هماهنگ نیستند و سوم عدم امکان ایجاد یک کنش جمعی و شبکهی جمعی برای پیگیری مطالبات.
تشکلهای دانشجویی سطح دانشگاه فرصت خوبی را برای فعالیت مؤثر کنار افراد دغدغهمند فراهم میکنند. اگرچه تصور عمومی از این تشکلها این است که این نهادها صرفاً سیاسیاند یا جایی هستند که افراد در آنها مشغول جانبداری از جناح سیاسی مطبوعشاناند ولی درواقع محلی برای گردهمایی افراد دغدغهمندی هستند که به رغم تکثر افکار به هماندیشی و کنش جمعی میپردازند. درواقع هنگامی که شبکههای اجتماعی،رسانهها و … ما را بیشتروبیشتر به سمت فردگرایی و زیست فردی سوق میدهند و امکان تعامل فیزیکی و محسوستر با دیگران را از ما میگیرند تشکلها این فرصت را در اختیار افراد قرار میدهند تا به شکل رودررو و موثرتری به گفتوگو و مداقه مسائل بپردازند تا در کنار پرورش بینش و افکارشان راجع به مسائل اجتماعی و سیاسی از کنش جمعی منسجم و اثربخشی داشته باشند.
? برای دسترسی به فایل تمامی مطالب این پرونده، می توانید به اینجا بروید.