آسایش آسوده:)
آسایش آسوده:)
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

انجماد

دلش سنگ شده،یه جوری که نه حرص بهتر شدن میخوره نه حرص بدتر شدن،انگار موفقیت و خوب بودن وظیفه اش شده ،چیزهایی که از ته دل میخواد فاصله شون زیاد شده

نه اینکه از زندگی اش و انتخاب هاش راضی نباشه.. ها راضیه بهتر از این نمیشد که بشه همشم خداروشکر میگه اما انگار یخ زده

برنامه های موفقیت و خواسته هاش و بهمان و ...بد پیش نمیره روز به روزم بیشتر میشه اون که دلش میخواد

اما آرامش نداره...

انگار ماه رمضان شده، خداروشکر ماه رمضانه،....هزار مرتبه....شکر که هست همچین برنامه ای...

انگار بعضی از آدم های اعصاب خورد کنه روزگار این چند روز هم شده تصمیم گرفتند یکم به بقیه کاری نداشته باشن....وقتی میبینم اونا رو

هزاربار شکر میکنم خدا رو که ماهی به نام ماه رمضان هست.....

این چند وقت انگار مهربون تر شدم کسی نیست انگار ازش بدم بیاد

قبول کردم که قرار نیست هیچ کس کامل عاقل و سالم باشه...

آخیش،....دلم گرفته بود اومدم چهار کلمه نوشتم حس آروم بودن و آرامش وجودم رو گرفت

فقط الهام خداوکیلی تا کارشناسی تموم نشده همه ی مطالب ارشد و هرچی مهارت فرعی باید به دست بیاری به دست بیار...برو بگرد ببین یه مرکز تحقیقاتی خوب هم پیدا میکنی تو اصفهان که جا بشی توش یا نه...

تا دو هفته دیگه یه سری چالش غذا و خواب و ورزش و کتاب و مهارت و کار

تعیین کن صبح و پیگیر شو به ثمر برسه ...

راستی یکم هم بیشتر برای موفقیت هات ذوق کن...خودتو تشویق کن آدم تر بشی...هرچند خسته ای و برات مهم نیست..اما باز به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

الهام ....تو رو جون من یه کتاب حل مسئله مربوط به خودت هم پیدا کن

بخشی از حال بدی ات و افسردگی ات هم میدونم از دوری از دنیای اعداد و گیر کردن تو یه دنیا کلمه است..

یه کتاب جامع آمار و احتمال خوب پیدا کن و ادامه بده آر رو...

کلا اصل انرژی ات رو به درس فکر کن بقیه ش رو خدا درست میکنه...

مراقب خودت باش بوس?

ویرگول رو دفترچه یادداشتی برای ثبت هیجاناتش میدونه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید