درد و دل
پارت ۱؛ اگه اینجوری که من دلم تنگ میشه برای اونا ک دوست شون دارم اونا هم همین طوری باشن ک همیشه همه مون دلمون درد میکنه ..
پارت دو ؛ دیروز به نیلوفر گفتم بغل خاستی من هستم و الکی الکی باهاش دوست شدم ....
البته همچین الکی هم نبود تقریبا نه ماهی بود دوست داشتم باهاش دوست بشم که یهو دوست شدم :)
دلتون آب ...
پارت سه )بغل خواستی من هستم..
مهم ترین ... و مهم ترین ... و باز مهم ترین کلمه ای ک گم شده تو زندگی هامون امروز به مامانم گفتم .. موقعی ک داشت گریه میکرد برای هزار دلیلی ک من هنوز بچه م و نمیفهمم .
و مطمئنم یه عالمه ذوق کرد..
اما خب نه بغل م کرد نه ذوق..
ما خونمون از این لوس بازی ها نداریم .
پارت ۴ )
بغل خواستی من هستم...
هی به هم بگید یادتون نره ها ..
پارت ۵)
عاشق ت شدم پسر، مغازه دار
ک برای گربه ها سوسیس های ورق شده رو ریختی...
پارت ۶) الهام اگه دیگه قبل ساعت ۱۲ و نیم شب ویرگول دیدم ت .. نه من نه تو ..دیگه باهات حرف نمیزنم ?
پارت ۷ ) ارجاع به نوشته نیلوفر
پارت ۸) یه حال خوب دیگه ؛