آسایش آسوده:)
آسایش آسوده:)
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

قسمت!

امشب یه متن با ۸۰۰ کلمه و یه عکس آماده کردم بفرستم به طرز کاملا مسخره ای فرستاده نمیشد یعنی اول فرستاده شد اما مشکل داشت تو قسمت پیش نویس ثبت شد اما هر کاری میکردم نسخه ی اصلاح شده و کامل ش ارسال نمیشد!

مغزم الان هنگ کرده

مغزم بهم میگه این کارهای کامپیوتری همین جوره گاهی خیلی زحمت میکشی تو یه لحظه نابود میشه کارت

(وای که چقدر اون موقع ها که کارت ویزیت درست می کردم و عکس رو توش میکردم کارکردن با ویندوز ایکس پی و بعدا هم سون خونم رو به جوش می آورد ، هی!)

امشب هم بعد از ۱ و نیم ساعت تلاش برای اون متن نابود شد و رمقی برای نوشتن اون متن برام نمونده !

انگار بعضی چیزها ارزش بار دوم تکرار رو ندارند (تو دلم میگه متنی بود که بتونه درگیری ذهنی برای خواننده ایجاد کنه و به دنبال ش تفکر و تحول)

اما چشم‌هام الان‌‌ داره سیاهی میره!

با خودم میگم نکنه بعضی چیزها قسمت ِ آدم هاست (من به قسمت و تقدیر اعتقاد ندارم*؛یعنی بیشتر دارم تلاش میکنم که اعتقاد نداشته باشم اما خیلی از آیه های قرآن درباره کلمه "قدر " دارند تو ‌ذهنم رژه میرند، با خودم میگم نکنه بعضی کارها رو هر چه قدر تلاش کنی بازم جواب نده! هر چقدر هم درست انجام بدی و نیت ات درست باشه؟!

‌پی نوشت ۱*

متن قبلی درباره ی کتاب توخولسکی بود و متن فامیل که آدم توی فامیل جدی گرفته نمیشه.

پی نوشت ۲ ؛ جست و جو کردم و دیدم آقای دست انذار برای آشنایی بیشتر با این نویسنده زندگی نامه و قسمت هایی از کتاب رو قرار دادن در ویرگول؛ http://vrgl.ir/Tr4ob

پی نوشت ۳؛ توی متنی که پاک شد درباره ی این که یه حس نهفته وجودی من اینه که خون من از مردم افغانستان و پاکستان رنگی تره هست حتی نسبت به بعضی قومیت های ایرانی با این کتاب حس ِ یکی بودن جهانی ام بیشتر تقویت شد و حس ناسیونالیستی کمتر شد. http://vrgl.ir/Bp4My

پ ن ۴؛

این کتاب شاید کتابی نباشه که به کسی خوندن اش رو توصیه کنم اما چیزی که برای من داشت این بود که لابه لای متن های این کتاب ؛حس ِ چون مسلمون هستم من جلو تر از آلمانی ها هستم کمتر شد و فکر کردم در کل بهشت نصیب کسی باید بشه که برای پیدا کردن حقیقت و تلاش برای انسانیت تسلیم نشده ‌، شاید حتی چون قرآن رو ما داریم و در موقعیت جغرافیایی اسلامی به دنیا اومدیم تلاش مون برای جدا کردن فهمیدن از( توهم فهممیدن )باید بیشتر باشه .

توصیه ۱ اول به ‌خودم؛

_ویرگول به شدت اعتیاد آورده برای من که خیلی بود این دو هفته که اومدم فکر میکنم نمره ی چشم ام بالاتر رفت از بس خشک ام زد روی متن ها برای همین یه روز مشخص توی هفته اینجا سر بزنم بهتره .




ویرگول رو دفترچه یادداشتی برای ثبت هیجاناتش میدونه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید