آسایش آسوده:)
آسایش آسوده:)
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

قلعه ی درون من

راستش دیوانه وار ....نیاز داشتم بنویسم

ویرگول رو مناسب دیدم......اما نوشته ام رو در قالب یه عکس میذارم .

مثل جن زده ها صبح از خواب پریدم تو حیاط برای ادامه قضیه سفارش کردم به بابام چی کار کنه!

بابام از برنامه خبر ندارع قول م داده نپرسه این پول و اینا رو برای چی میخوام نمیپرسه دقیق مامانم هم نمپرسه تا من مجبور به گفتن دروغ نشم

البته شایدم گفتم ...اما فقط گفتم این مقدار پول رو میخوام صرف یه عالمه حال خوبم کنم

گفت درسه گفتم نه اما میتونه مربوط باشه

گفت برای فلان مسافرتع گفتم راستش نه اما میتونه مربوط باشه

....



دارم از شادی منفجررررررررررر میشم

کاش میشد الان ...راستی میشه داره ۶ صبح میشه

دلم میخواد برم فقط ساعت ها بدوووووم...البته تو محیط شهری خجالت میکشم و خب عاقلانه س که بذارم تایم باشگاه ...



برام دعا کنید ....که ادامه شم واقعی باشع

لیاقت زندگی کردن این رویا رو دارم ‌....حس میکنم اگه عملی بشه بی نهایت ......شادی به بقیه می بخشم


دعا کنید برام ❤



ویرگول رو دفترچه یادداشتی برای ثبت هیجاناتش میدونه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید