Ashin
Ashin
خواندن ۴ دقیقه·۹ روز پیش

خیام؛حکیم سرخورده

ای دل غم این جهان فرسوده مخور-بیهوده نئی غمان بیهوده مخور-چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید-خوش باش غم بوده و نابوده مخور

خیام در رشته های مختلف صاحب نظر بوده و به اصطلاح، همه چیز دان بوده است. نظریات وی در رشته های ستاره شناسی و فلسفه تا به امروز نیز شناخته شده و تاثیرگذار میباشند. از جمله فعالیت های برجسته این شاعر، تدوین تقویم یا گاه شمار خورشیدی در زمان ملک شاه سلجوقی است که تا به امروز به عنوان یکی از دقیق ترین تقویم های جهان شنناخته میشود. وی همچنین در رشته های شیمی و ریاضیات و پزشکی نیز نظریات مختلفی ارائه داده است که در زمان خودش کاری بینظیر بوده است.

عقاید فلسفی خیام

مکتب های پیرامون فلسفه خیام

در رابطه با عقاید فلسفی خیام، دو مکتب اصلی وجود دارد. اولی بر این عقیده اند که خیام بسیار تحت تاثیر عقاید اسلام بوده است و منظور وی از اشارات خود به شراب و معشوق، عشق الهی است. در حالی که مکتب دوم بر این عقیده اند که برخلاف نظر مکتب اول، خیام جاودان نبودن و ناتوان بودن در بینش اخروی خود را قبول کرده بوده و اشارات وی به شراب و معشوق، معنای متفاوتی نداشته است و عقیده داشته که همه ما روزی میمیریم، پس بهتر است از زمان حال خودمان نهایت لذت را بببریم.

از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن-فردا که نیامده ست فریاد مکن-برنامده و گذشته بنیاد مکن-حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

خیام در آثارش همواره بر نقاط اصلی و پرسش برانگیز زندگی دست گذاشته است. او به سوالات بی پاسخ خلقت معترض است و از مشهور ترین رباعیاتش در این زمینه میتوان به صد و پانزدهم وی اشاره کرد:

جامی است که عقل آفرین میزندش-صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش-این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف-می‌سازد و باز بر زمین میزندش

عقاید بزرگان ادبیات ایران درباره فلسفه خیام

محمد رضا شفیعی کدکنی، شاعر بزرگ معاصر ایران، معتقد است که جهان بینی خیام حاصل احاطه عمیقی است بر مجموعه معارف بشری عصر او؛ اما او به هیچ وجه میان فهم شعر خود و داشتن آن درجه از اطلاعات، رابطه ای ناگزیر برقرارا نکرده و همچنین است جلال الدین مولانا. حکیم عمر خیام را اگر در تمام وجوه اندیشه با فردوسی و ناصرخسرو نتوانیم از یک نوع بدانیم، در تکیه به خرد و بسیاری مبانی اندیشه، او را با ایشان از یک خانواده فکری میشناسیم.

خیام اگر ز باده مستی خوش باش-با ماه رخی اگر نشستی خوش باش-چون عاقبت کار جهان نیستی است-انگار که نیستی چو هستی خوش باش

صادق هدایت، نویسنده صاحب سبک معاصر، در کتاب ترانه های خیام، رباعیات وی را در سرفصل هایی همچون “راز آفرینش”، “درد زندگی”، “گردش دوران”، “هرچه باداباد” و “دم را دریابیم” آورده است و معتقد است که حافظ در اشعارش از تشبیعات خیام زیاد استفاده کرده است و از بهترین پیروان خیام است. صادق هدایت میگوید: خیام سعی میکند در ترانه های خود به زبان و سبک غریبی، همه مشکلات و معما ها و مجهولات را آشکارا حل و فصل کند؛ او زیر خنده های عصبی، مسائل حکمتی و فلسفی را بیان میکند و بعد راه حل های ملموس و عقلی برایش میجوید.

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت-ناگه برود ز تن روان پاکت-بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند-زان پیش که سبزه بردمد از خاکت

دیدگاه بزرگان ادبیات ایران درباره نگاه خیام به زندگی

دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب “با کاروان حله” نوشته است: آنچه موجب شده تا خیام دنیا را اینچنین تیره و غمگین و بی سرانجام بیابد، این است که لطایف و خوشی ها و زیبایی های جهان، پایدار نیست و دوام وو بقایی ندارد. ورنه وی برخلاف معزی، شادی ها و زیبایی های جهان را نه فراموش میکند و نه از دست میدهد. اندیشه فرصت جویی و عشرت طلبی نیز در او از همین جاست. به اقتضای لذت عاجل، بیشتر اهمیت میدهد و نگران وحشت اجل نیست.

این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت-چون آب به جویبار و چون باد به دشت-هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت-روزی که نیامده‌ ست و روزی که گذشت

او در بخش دیگری میگوید:پیام او، پیام حکیم سرخورده ای است که همه چیز را دیده و همه چیز را شناخته و آزموده است. جز نومیدی و بی سرانجامی، و جز شک و تردید، هیچ نیافته است. پیام خردمندیست که نه فلسفه و ریاضی درد جانکاهش را درمان کرده و نه ایمان و عرفان، او را امیدوار و خوشبین و مطمئن ساخته است؛ به همین جهت اندیشه او، جز شک و حیرت و جز مرگ و نومیدی، چیزی در جهان نیافته است و سراسر جهان برای او در شک و ابهام و درد و اندوه فرورفته است و در این ظلمت و ابهام، از هوشیاری خود نیز رنج میبرد.

خیام به گواه پژوهشگران ادبی، شاید از اولین شعرایی باشد که از مضمون “کوزه” برای طرح مسئله مرگ و زندگی استفاده کرده است.

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش-دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش-ناگاه یکی کوزه برآورد خروش-کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است-در بند سر زلف نگاری بوده‌ست-این دسته که بر گردن او می‌بینی-دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست

منبع:مجله دانوکس(البته الان به رحمت ایزدی پیوسته)

خیامفلسفهرنجبودا
«هیچ‌کس را تا زمانی که نَمُرده نمی‌توان خوش‌بخت نامید» ×سولون حکیم خطاب به کروزوس،شاه لودیا×
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید