ویرگول
ورودثبت نام
Asra.p
Asra.p
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

گام سیزدهم :بیمار خاموش

حس عجیبی است .انگار که در کل داستان به بازی گرفته شده ام و نویسنده این را نوشته که به ما بخندد و موفق شده است.همه چیز جلوی چشممان است و آشکار ولی آن را نمی بینیم.

سکوت زنی در این کتاب گویا فریادهای زیادی به همراه دارد اما شنیده نمی شود.برخلاف کتاب سنگ کاغذ قیچی که با توصیفات و جزئیات زیادش آدم را کمی گیج می کرد این کتاب از گفتن اضافه گویی ها صرف نظر کرده است و می توان گفت هر صفحه اش مهم است .

یک زن متهم به قتل همسرش می شود ولی بعد آن حادثه سکوت اختیار می کند . در نهایت همه او را گناهکار می دانند و فقط یک نفر هست که دنبال حقیقت می گردد.تئو یک روان درمانگر.

یکی از نقاط قوت نویسنده این است که دوشخصیت را باهم بزرگ می کند و بین شخصیت ها تبعیض قائل نمی شود. گاه بعضی نویسنده ها تنها یک نفر را شخصیت اصلی داستان می گذارند و همه ماجرا حول او می گردد اما در اینجا ما در زندگی هردو شخصیت سرک می کشیم .نه از روی اجبار که کلمات شما را مجاب می کنند بخوانید . کلمه بعد ،جمله ، صفحه بعد .در این جا ما دوشخصیت اصلی داریم که هیچ کدام برتر از دیگری نیست .

نقطه قوت بعدی پیشبرد همزمان داستان از دید تئو و خاطرات آلیسیا است. تکه های پازل بدون سردرگمی مخاطب در کنارهم چینده می شود.

بیمارخاموش یک اثر روانشناختی و معمایی است و از زخم ها می گوید . از اینکه چطور همه چیز به ناگاه ویران می شود بی آنکه بدانی همه این ها از کودکی آغاز شده . از خانواده و این کتاب هشداریست که اگر پدر و مادریم ، اگر همسریم یا اگر عزیزانی داریم آنان را درک کنیم و با آنان صادق باشیم. با رفتار و گفتارمان آزار ندهیم. شاید خدای نکرده این داستان در کمین ما باشد.

بیمار خاموشکتابجناییالکس مایکلیدیس
در جستجوی حقیقت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید