ویرگول
ورودثبت نام
نشریهٔ عصر، مکتوبات بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی
نشریهٔ عصر، مکتوبات بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

اگر دوستش داشته باشی ...

اگر کسی را دوست داشته باشی... خطاهایش را نادیده می‌گیری، می‌بخشی، دستش را می‌گیری.
زمین خورد، کمک می‌کنی بلند شود.
دنبال پیدا کردن نقطه ضعف‌هایش نیستی.
وقتی از دستش ناراحت می‌شوی، نقاط قوتش را به خودت یادآوری می‌کنی، لطف‌هایی که در حقت کرده را فراموش نمی‌کنی، دائما فلسفه دوستی‌ات را مرور می‌کنی، نمی‌گذاری هرکس و ناکسی از راه برسد و انگی به تو، به او، به رفاقتت بزند.
شک و شبهه‌ای در کار باشد، خودت تحقیق می‌کنی و هرگز اعتماد نمی‌کنی به حرف و نظر غریبه‌ها، حسودها، کینه به دل گرفته‌ها...! خلاصه که، کمتر کسی است که تصدیق نکند، محبت باشد، خیلی بهانه‌گیری‌ها از بین می‌رود.
اما خدا نکند دوستش نداشته باشی... یک خطا هم بخشیدنی نیست.
اگر زمین بخورد بی‌تفاوت می‌گذری.
مدام نقطه ضعف‌هایش را مرور می‌کنی که نکند محبتش وارد قلبت شود.
وقتی از دستش ناراحت شوی، هیچ توجیه و عذری را نمی‌پذیری.
هرکس، هر انگی بزند دلت می‌خواهد قبول کنی.
زودباور می‌شوی به هر اتهامی که در خصوصش وجود دارد.
می‌دانی؟! فرق ما با برخی از همین‌جا شروع می‌شود. ما نظامِ جمهوری‌اسلامی‌ایران را دوست داریم؛ زیرا تاریخ را خوانده‌ایم.
می‌دانیم! چه بوه‌ادیم! چه شده‌ایم...!
می‌دانیم، جمهوری یعنی همین مردم، با کم و زیادش، با نقص‌ها و قوتش، خودمان را هرگز جدا نمی‌پنداریم.
محبتی که به‌سبب فداکاری هزاران هزار انسان پاک در قلب‌های ما، برای این راه و مسیر و اندیشه، پرورش یافته، نمی‌گذارد پشت پا بزنیم، قهر کنیم یا طلبکار شویم.
هر جا مشکلی باشد تلاش می‌کنیم حل کنیم؛ زمین بخورد اشک می‌ریزیم، اشتباهی صورت بگیرد غصه می‌خوریم؛ اما هرگز پا پس نمی‌کشیم، از اصل قضیه دفاع می‌کنیم، در رفع مشکلات می‌کوشیم.
در درون، خود را سرزنش می‌کنیم؛ تا بهتر عمل کنیم، بیشتر تلاش کنیم؛ قطعا پشیمان نخواهیم شد  از این محبتِ قلبی، که ریشه دارد، اصالت دارد، هیجان و خودخواهی در آن وجود ندارد.
خلاصه، این داستانِ ما و نسبتِ ما با جمهوری‌اسلامی‌ ایران است.
بر این اساس، هرگز از ما شعاری علیه او نخواهید شنید.
هرگز قلم به تخریب او دست نخواهیم گرفت.
هرگز با دشمن این عشق و محبت و آرمان، یک صدا نخواهیم شد. هرگز صدای ناله و شکایت و نق زدن از ما به یاری خدا بلند نخواهد شد.
خانه‌ای است که با خون بهترین‌هایمان آباد شده است، حال هرجایش خراب شود یا خراب کنند همت می‌کنیم و بی‌حرف، خشت به خشت آن را می‌سازیم؛ چون محبتش در قلب‌هایمان ریشه کرده است، نقاط ضعفش را نقاط ضعف خود می‌دانیم، خود را از او جدا نمی‌دانیم که بخواهیم به بهانه نقطه ضعف‌هایش، طلبکار شویم و به آن لگد بزنیم یا رهایش کنیم.
نه در ادب و احترامی که آموختیم می‌گنجد، نه در عشق و محبتی که در رگ و خونمان، نسل به نسل جریان یافته و نه در ایمانی که آورده‌ایم و وعده‌ای که به آن، از آخرین احساس یک قلب معتقدیم...
برای یک بار دیگر، بلندتر از دیروزمان و محکم‌تر از پدرانمان تکرار می‌کنیم...
*به جمهوریِ اسلامیِ ایران، گفته‌ایم: آری
به هرچه غیرِ جمهوریِ اسلامیِ ایران، نه!*

ایرانجمهوریجمهوری اسلامینشریهعشق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید