زندگی رسم دگر داشت، نمیدانستم
نالهی مرغ سحر داشت، نمیدانستم
مهر با روشنی و بخشش نور
سایهی قهر به سر داشت، نمیدانستم
مرهم عشق، شفا بود ولی
نشتر هجر، اثر داشت، نمیدانستم
عالم از شور و شر عشق خبردار نبود
دلِ دیوانه خبر داشت، نمیدانستم
عقل مجنون به طمعْداری لیلا گم شد
راه عشاق، خطر داشت، نمیدانستم
کوه، فریاد به دل مینالید
زخمِ فرهاد و تبر داشت، نمیدانستم
بهرِ فردوس تماشا به تماشا گشتم
دلِ من باغِ نظر داشت، نمیدانستم
یوسف از چاه به یعقوب رسید
صبرِ ایوب، ظفر داشت، نمیدانستم
“همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند”*
برکه ام، قرصِ قمر داشت، نمیدانستم
قصدِ دل، شادیِ بی پایان بود
دلبرم عزم سفر داشت، نمیدانستم
سادگی شرط دلِ خرّم بود
زندگی رسم دگر داشت، نمیدانستم
سجاد جعفریان - شیراز - یک هزار و سیصد و نود و شش
*مصرع تضمین شده از غزل "امشب ای ماه به درد دل من تسکینی" اثر استاد شهریار است.