بعد از خداحافظی از دوستمون به سمت کمپ برلین گاتو که در نزدیکی برلین بود، رفتیم و بلاخره حدودا هشت شب چهارشنبه ۲۰ تیر به کمپ رسیدیم. اولین بار بود که میخواستیم توی کمپ مستقر بشیم و اطلاعات زیادی از شرایط کمپ ها نداشتیم. یک فضایی شبیه پارک بود، بعد از ورودی و پذیرش شدن، وارد شدیم. خیلی شلوغ نبود اما خلوت هم نبود. انواع چادر مسافرتی و کاروان و ماشین های کاروانی به فواصل مناسب پارک کرده بودند و ما هم چادرمون رو جایی کنار بقیه ی چادر ها برپا کردیم.
بعدش رفتیم تا امکانات کمپ رو ببینیم. خوشبختانه سرویس بهداشتی و حمام های محفوظ و مجزای خواهران و برادران، داشت و یکی از نگرانی هامون برطرف شد!! البته حمامش، یک مقدار خنده دار بود. یک سری حمام به قول قدیمیا نمره، کنار هم که شیر یا دوش آب نداشت! فقط یک دکمه روی دیوار بود و فشار می دادی و آب از بالا با فشار و فواره ای میریخت روی سرت? و بعد از چند دقیقه در حالیکه سر و چشمت پر از کف بود، قطع میشد و باید با چشم بسته، دکمه رو پیدا میکردی و میزدی تا دوباره آب بیاد.
وقتی میخواستم بچه ها رو حمام کنم، داستانی داشتیم! هم ذوق کرده بودند و هم خنده شون میگرفت از فشار آب و هی در میرفتند.
یک آشپزخانه بزرگم بود که اجاق برقی و مایکروفر، یخچال فریزر و چند سینک ظرفشویی و از همه مهمتر ماشین لباسشویی و خشک کن جدا ( این نوع از خشک کن ها توی ایران نیست، یا حداقل من ندیدم؛ ماشینی هست شبیه ماشین لباسشویی که لباسها رو بعد از شستشو و خشک کن معمولی، توی این خشک کن میندازند و لباس کاملا خشک و آماده ی پوشیدن تحویل میگیرند، توی سوئد و بقیه ی کشورهای اروپایی کاملا متداول هست)
و خداروشکر یک دغدغه ی مهم دیگه مون هم حل شد. تصور کنین توی سفر، هر چند روز یک بار وقتی کلی لباس کثیف داری مرد خانواده لباسها رو ببره و دو ساعت بعد با لباسهای نه تنها تمیز، بلکه خشک و قابل استفاده بیاد! به نظر من که خیلی صحنه ی قشنگ و حتی میشه گفت رمانتیکیه!!!
البته برای استفاده از ماشین لباسشویی و اجاق و ..باید سکه دو یا سه یورویی میگرفتیم و با سکه برقشون وصل میشد.
کانال تلگرام :
https://t.me/rozy_rozegary_Sweden
✍ عاطفه