Atefe
Atefe
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

در مسیر مونیخ به ایتالیا

طبیعت ایتالیا
طبیعت ایتالیا

دوشنبه ۱۶ جولای در مسیر مونیخ به ایتالیا میرفتیم، ابتدای مسیر طبیعت خاصی نداشت. ولی کمی که از مونیخ دور شدیم، پوشش گیاهی، تغییر کرد و رشته کوه های آلپ در مسیر جاده نمایان شد، و از اینجا به بعد مناظر فوق العاده زیبا بود. یک ساعت بعد، از آلمان خارج و وارد اتریش شدیم. تمام مسیر زیبا بود: مثل رویا. فتبارک الله احسن الخالقین! انگار هیچ نقص و نا زیبایی و کمبودی نداشت این تابلوی بی نظیر. دشت های سبز با کلبه های چوبی و کوه های سر سبز و پوشیده از درخت که در طرفین و افق جاده، نشسته بودند!

ساعت دو بعد از ظهر به ایتالیا رسیدیم. و همون طبیعت فوق العاده ادامه داشت. در واقع قسمت انتهایی آلمان و بعد تکه ای باریک از اتریش و در ادامه ایتالیا، طبیعت یکپارچه ای داشتند.

فقط ایتالیا، خونه های روستایی و ویلاهای قشنگ تری داشت. اغلب سفید بودند با سقف شیروونی، در و پنجره های چوبی و گلدون های پر از گل های رنگارنگ، که از پنجره ها و بالکن ها، آویزون بودند.

جاده شلوغ و رانندگی سخت بود. پارکینگ و استراحتگاه هم خیلی خیلی کم بود و هر چی گشتیم توی جاده ی اصلی، توقفگاهی برای خوردن نهار نبود. و در نهایت به یک جاده فرعی پیچیدیم. که به یک منطقه توریستی خیلی زیبا راه داشت، جاده اش به طرف بالا میرفت و ارتفاع بیشتر و دما کم میشد. و مناظر طبیعی تر و بی نظیر. تعداد زیادی هتل و خونه های رنگارنگ و لوکس ویلایی هم داشت که نشون میداد، اونجا منطقه ای خاص و توریستی هست.

بعد از کلی گشتن، بلاخره حدودا ساعت پنج بعد از ظهر بود که جایی پیدا کردیم که میشد غذامونو گرم کنیم و بخوریم. ولی همون لحظه بارون شدیدی شروع شد. هوا هم اون بالا تقریبا خنک و حدودا ۱۵ درجه بود. چند دقیقه ای توی ماشین نشستیم و خداروشکر بارون کم و بعد هم قطع شد. منطقه ی خیلی قشنگی بود. یک رودخانه و پلی که از روی رودخانه عبور میکرد و اون طرف رودخونه، یک جاده باریک خاکی بود که میرفت توی دل جنگل. همون جا کنار جاده خاکی، یک میز و صندلی هم بود، کنارش مستقر شدیم و غذامونو گرم کردیم و بچه ها طبق معمول کنار رودخانه آب بازی و‌ گل بازی کردند.

جای خلوتی بود. توی فاصله ای که اونجا بودیم یکی دو تا رهگذر در حال جنگل نوردی و دو بار هم چند تا اسب سوار از جاده خاکی رد شدند و رفتند توی جنگل.

نهار رو که خوردیم، از یک جاده فرعی دیگه به سمت کمپی نزدیک ونیز حرکت کردیم.

جاده اش توی دل جنگل بود و بسیار پیچ در پیچ! طرفینش جنگل و خیلی زیبا. ولی دیگه هی جاده پیچید و هی ما پیچیدیم. کمی هم نگران بودیم که دیر نشه و به موقع بتونیم به کمپ برسیم. مخصوصا که از قبل، جا رزرو نکرده بودیم.

خلاصه بعد از کلی پیچ و واپیچ، حدودا ساعت نه شب دوشنبه به کمپ نزدیک ونیز رسیدیم و خوشبختانه پذیرشش باز بود و رفتیم تو.

کانال تلگرام

https://t.me/rozy_rozegary_Sweden

✍عاطفه


سفرجنگلاتریش
خاطرات و مشاهدات زندگی ام در سوئد را اینجا می نویسم، برای خودم و همه ی کسانی که از خواندن و نوشتن و دانستن، لذت می برند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید