
تستچی
https://testchi.ir/user/225333
ایتا
https://eitaa.com/Rauf_and_Faik
𓇼 ⋆.˚ 𓆉 𓆝 𓆡⋆.˚ 𓇼
به نام خالق قلم.
نام داستان: صلیب مقدس
نویسنده: Ayhan_mihrad
مداد قرمز کوچکشرا کنار گذاشت و گفت:
«مامان؟ مرگ چه رنگی داره؟»
مادرش نفس حبس شدهاش را بیرون داد و با بیحوصلگی جواب داد:
«مرگ سیاه رنگ هست»
کودک اینبار مداد مشکیاش را برداشت و زمزمه کرد..
«مرگ..سیاه»
و دوباره پرسید:
«مامان؟ رستکاری یعنی چی؟»
مادر سمت کودکش رفت و گفت:
«منظورت رستگاری هست؟ این سوالا چیه که میپرسی؟»
وقتی دفتر نقاشی پسرکرا برداشت، تکه کاغذی پایین افتاد.
مادر تکه کاغذ را برداشت و شروع به خواندن کرد..
«مرگ تنها راه رسیدن به رستگاری است»
اخم کمرنگی بر پیشانیاش نشاند و پرسید:
«الیوت؟ این کاغذ رو از کجا آوردی؟»
پسرک انگشتهای کوچکشرا بر روی صورتش گذاشت و با مظلومیت تمام گفت:
«از کلیسا برداشتم..»
مادرش نگاه تیزی به پسرک انداخت و کاغذ را تکه تکه کرد.. گفت:
«الیوت! امیدوارم بدونی اسم این کار دزدی هست و دزد ها رو با صلیب مقدس اعدام میکنن»
پسرک ترسید..
مداد هایشرا جمع کرد و به اتاق رفت..
مداد مشکیاش را میان انگشتهای کوچکش گرفت و شروع به خط کشیدن بر روی دفتر نقاشیاش کرد.
ابتدا یک خط بلند عمودی کشید و بعد یک خط افقی کوتاه بر روی آن کشید.
یک صلیب به رنگ سیاه.
کاغذ را از دفترش جدا کرد و زمزمه کرد..
«دزد ها کشته میشن.. با صلیب مقدس»
صدای زنگ کلیسا در تمام شهر پیچیده شد..
«گناهان ما را ببخش! راه دستیابی به رستگاری حقیقیرا در مسیرمان قراره بده! قسم به عظمت صلیب مقدس، تنها راه رسیدن به رستگاری مرگ است!»
یکی از کسانی که آنجا حضور داشت، بعد از خاموش کردن شمعش، نگاه بی روحشرا به صلیب مقدس داد و پرسید:
«چه نوع مرگی؟»
بار دیگر زنگ به صدا درآمد.
«افراد گناهکار، مرگی دردناک و تدریجیرا در سرشت خود خواهند داشت. افراد پاکِ دین مسیحیت، مرگ باشکوهی خواهند داشت و به رستگاری خواهند رسید»
.....
.....
.....
...............
...............:
.....
.....
.....
..... Ayhan_mihrad
.....
.....