Azadeh
Azadeh
خواندن ۱۳ دقیقه·۱ سال پیش

مرگ؟!

.

مرگ؛ یک مرحله از زندگی...
مرگ؛ یک مرحله از زندگی...

.

از وقتی که به دنیا اومدیم، یک ترس بزرگ و آروم توی دلمون جوونه زد که اسمش مرگ بود!

از روی کنجکاوی بچگانه‌مون هی در موردش پرسیدیم و سوال کردیم اما هنوزم که هنوزه نمیدونیم مرگ واقعا چیه!

نه اینکه بزرگ بشیم یادمون بره هااا، نه! رفتیم کلی کتاب خوندیم و کلی تحقیق و مقایسه کردیم اما تهِ تهِ تمام این حرف و حدیثا؛ می دیدیم که بَه؛ دورمون زدن و آخرش خوردیم به درای بسته...

بازم بیخیال نشدیم،

رفتیم و تو ادیان مختلف دنبال این گشتیم که مرگ چیه؟ بعد مرگ، ما موجودات طالب جاودانگی؛ تموم میشیم یا..؟

توی دین های گوناگون، بنا‌بر آموزه های همون مکتب، مرگ، عشق، لذت(و چیزای اینطوری که تعریف مشخصی براشون نیست)و ... تعریف و تفسیر خودشونو دارن و راستش این پیچیدگی ماجراست که در اوج سادگی ما رو گول میزنه و متقاعدمون میکنه.

.

گاه سکوت، بهتر از حرف‌های دروغین است...
گاه سکوت، بهتر از حرف‌های دروغین است...

.

از اونجایی که آدما، خبر دروغ رو به بی‌خبری ترجیح میدن، بیشترشون خیلی راحت و آسون یکی از این مذاهب و مکاتب رو بنابه اقلیمی که توش به دنیا اومدن، یا خانواده ای که توش بزرگ شدن، قبول میکنن و سعی میکنن برای این زندگی یکباره شون، بجنگن تا به مرگ و نیستی فکر کنن...

ولی برای یه آدم دغدغه‌مند، مرگ هم یه دغدغه‌س و درین مورد، نسبت به مبهمات دیگه‌ی جهان مستثنا نیست!

پس اگه شما هم مثلِ من دوست دارین به جهانِ مرگ در ادیانِ مختلف سفر کنید؛ ادامه‌ی پست رو بخونین:)

.

مرگ و آیین هندو...
مرگ و آیین هندو...

‌‌.

آیین هندو یا هندوئیسم یکی از ادیان بسیار معروف و قدیمی دنیاست، و با وجود اینکه هرگز قبولش ندارم اما به شدت از خوندن و تحقیق در موردش لذت می‌برم. این آیین شکل تحوّل یافته‌ی همون آیین برهماییه که آیین قوم آریایی هندوستان بوده...و خودِ آیین برهمایی شکل تکامل یافته آنیمیسم یا همون جانگرایی بوده که آیین باستانی بسیاری از اقوام در زمانِ خودش بوده. این آیین میگه، همه مظاهرِ طبیعت، روح دارن و با قربانی کردن و نیایش و ستایش می­شه نظر اونها رو جلب کرد و به نوعی ازشون در راهِ رسیدن به اهدافِ انسانی استفاده کرد..

آیین هندو هم، مثل خیلی دیگه از ادیان،حیات پس از مرگ و فناناپذیری و جاودانگی روح رو قبول داره و اون رو در قالب نظریه تناسخ یا تولد دوباره که وجه مشخصه این آیین میشه عرضه کرده. تناسخ به این معنا که روح بعد از مرگِ بدن، بر حسب اعمال گذشته‌ی خودش، در قالب جدیدی حلول می­کنه. (این البته دارکه! مثلا فکر کن که شکلِ کنونیِ تو، جغرافیایی که توش زندگی می‌کنی؛ رذائل و فضایل اخلاقی‌ای که داری؛ و در نتیجه خیلی از اتفاقاتی که تجربه می‌کنی؛ در حقیقت آفریده‌ی اعمالِ زندگیِ قبلی خودته:))

البته از نظر بعضی از معتقدان به تناسخ هم، تولّد دوباره یا بازگشت مجدّد انسان ها به این جهان بر حسب نوع اعمال گذشته‌شون ممکنه به یکی از چهار صورت زیر باشد:

1. حلول روح شخص متوفّی در جمادات (رسخ)

2. حلول روح شخص متوفّی در نباتات (فسخ)

3. حلول روح شخص متوفّی در حیوانات (مسخ)

4. حلول روح شخص متوفّی در انسان ها (نسخ یا تناسخ).

طبق نظر هندوها، گردونه تناسخ و تولّدهای مکرّر توی دنیای پر از رنج و محنت تا زمان دستیابیِ فرد به موکشَه یعنی «رهایی» که مرتبه روحانی کمال محض شناخته میشه، همواره ادامه خواهد داشت.
به تعبیر دقیق­‌تری اگه بخوام بگم، موکشه زندگی ابدیِ حقیقیه. به معنای واقعی کلمه... که روح از همه آزار و رنج‌های دنیوی، آزاد شده و به ماهیّت روحانی پاک و اصلی خودش برگشته.
رسیدن به موکشه البته مراحلی داره. مثل:
۱.عدم دلبستگی یا عدم تعلّق (راه عمل)
۲.بندگی خدا (راه عشق و ایثار)
۳.و ...

پس تا اینجا فهمیدیم که هندو ها مرگ رو نه تنها پایان نمی‌دونن؛ بلکه اون رو مقدمه‌ای برای شروعِ حیاتِ جدیدی متصل به حیاتِ فعلی تلقی میکنن..! اونها روح رو تا ابد جاودانه می‌دونن و برای اونها مرگ؛ تقریبا بی‌معناست...

.

مرگ و آیین بودا...
مرگ و آیین بودا...

.

آیین بودا؛ که البته خودش به عنوان شاخه ای از آیین هندو شناخته میشه، در راستای مخالفت با تعصب های برهمنان به وجود اومده.
این آیین که یک آیینِ انسان­گرایانه است، اصلی­‌ترین مسأله‌ای که مورد پرسش قرار داده و برای پاسخ دادن به اون تلاش کرده، رهایی آدمی از رنج بوده.

به عبارت دیگه، این آیین تنها وظیفه دینی انسان رو نجات یافتن از درد و رنج دنیوی میدونه.

آخرت شناسی این آیین، شبیه آخرت شناسی آیین هندو هست. با این تفاوت که درین مکتب، به‌طورِ دقیق‌تری به تاثیر رفتارِ انسان(روح) روی زندگی‌های بعدیش پرداخته شده.
براساس تعالیم بودا، زندگی آدم نه تنها با مرگ جسمانی تموم نمیشه بلکه بر حسب اعمال گذشته‌ی خودش در زندگی، در قالب بدن دیگری در همین دنیا به حیاتِ خودش خود ادامه می­ده،
با این توضیح که اگر کسی عملی رو از روی دلبستگی انجام بده، سبب به وجود اومدن نیروهایی در زندگی‌ش میشه که اون هم خودش موجب تناسخِ مجدد میشه.
این گردونه تناسخ هم تا تصفیه کاملِ روح و رسیدن آدم به مقام «نیروانا» ادامه پیدا می­­کنه؛

اما، در اثر اعمالی که بدون وابستگی انجام بشن، از تولد دوباره جلوگیری می­شه و مثل بذر سرخ شده، گیاهِ جدیدی از این ارواح به وجود نمیاد و درنتیجه شخص بلافاصله به مقام نیروانا میرسه..

البته هرچند که این آیین اهمیّت فوق­‌العاده­ای برای مقام نیروانا قائل شده، ماهیت و حقیقت اون در هاله­‌هایی از ابهام فرورفته و هیچکس دقیقا نمیدونه که بعد از رسیدن به نیروانا چه چیزی در انتظارِ آدمه...

.

مرگ و یهودیت...
مرگ و یهودیت...

.

من خودم هیچوقت کتب دینیِ یهودیت رو نخوندم ولی بر اساس تحقیقاتِ ریزی که انجام دادم، دو کتاب "تنخ" و "تلمود" قابل اعتمادترین مدرک برای کسبِ اطلاعاتِ جهان پس از مرگ از منظرِ دین یهودیته...

تعابیری که در کتاب "تنخ" به کار رفته به نحوی دلالت برین موضوع دارن که جهانِ دیگه‌ای پس از مرگ در انتظارِ روح آزاد شده از جسمه...
ولی درین کتاب مقدس یهودیان تصویر روشنی از جهنّم و بهشت وجود نداره و نظریه رستاخیز در دورانِ بعد از این کتاب مقدس‌ مطرح شدن.
ولی در مورد "تلمود" که تفسیر و تأویل تورات میشه یجورایی، اعتقاد به رستاخیز از اصول دین و ایمان یهودی معرفی شده و انکار اون به عنوان گناهی بزرگ و نابخشودنی شناخته میشه.
هرچند، گروهی از یهودیان به نام صدوقیان عقیده به رستاخیز مردگان را مردود می­دونستن؛ چون معتقد بودند که به این موضوع در اسفار خمسه تورات پرداخته‌نشده و این نظریه رو تحریفی زیرکانه میدونستن.

البته از این یک مورد که بگذریم بقیه یهودیان اصل اعتقادی رستاخیز رو باور دارن، هرچند که در جزئیّات مسأله رستاخیز دیدگاههای متفاوتی وجود داره.
گروهی از یهود رستاخیز رو از آن همه و گروهی دیگه زندگی آینده و پاداش رو از آنِ عادلان و نیکوکاران می­دونن و معتقدن که شریران و بدکاران؛ با مرگ جسمانی برای همیشه نابود خواهند شد.
همچنین، معتقدن که واقعه عظیم و شگرف رستاخیزِ مردگان در ارض مقدس فلسطین رخ خواهد داد و مردگانی که خارج از ارض مقدس باشن و در عین حال مستحقّ پاداش باشند، اجسادشون  قبل از رستاخیز به ارض مقدس انتقال پیدا میکنه.

پس تا اینجای کار فهمیدیم دین یهودیت بر این باوره که بعد از مرگ جهانی مجزا و جدید در انتظارِ ارواح هست. هر چند که عده‌ای از یهودیان هم برین باورن که این زندگیِ ابدی فقط برای نیکوکاران اتفاق میوفته و انسان‌های بدکار کارشون با مرگ تمومه!

.

مرگ و مسیحیت...
مرگ و مسیحیت...

.

آخرت شناسی مسیحیان؛ ریشه در کتاب مقدس اونها داره و نسبت به آخرت شناسی یهودیان زنده و روشن‌تره . با وجود این، درباره کم و کیف حقایق پس از مرگ خصوصاً بهشت و جهنم(که در تعالیم اسلام زیاد به گوشمون خورده) چندان صحبتی به عمل نیومده.

مطالبی که تو کتاب مقدس مسیحیان در باب جهان آخرت عنوان شده، با نام‌های مختلفی مثل روز رستاخیز، کیفر و جزا، داوری، آمرزش گناهان، ملکوت آسمان، حیات جاویدان و... اومده.

آخرت شناسی مسیحیان رو با همه ابهاماتی که در ذاتِ کلام و آموزه‌های دینی‌ش داره به طور کلی میشه اینطور تعریف کرد:

مسیحی‌ها معتقدن که ارواح انسانها با مرگ جسمانی از بین نمی­رن، بلکه باقی می­مونن و بلافاصله برای قضاوت و داوری اولیه (داوری خاص) در محکمه عدل الهی حاضر می‌شن. این داوری بر طبق اعمال نیک و بد افراد توی زندگی مادی‌شون صورت می­‌گیره.
در این مرحله، نیکان و پاکان به بهشت می­رن و گناهکاران که زندگی‌شون رو در سرپیچی از امر خدا گذرونده بودن، سریعاً به دوزخ فرستاده می­شن و تا رستاخیز در اونجا می‌مونن..
اما یه سری هم هستن که تکلیفشون مشخص نیست! یعنی کسایی که تو زندگی‌شون به گناه آلوده شدن و در عین حال خالصانه توبه و اظهار ندامت کردن... اونها ابتدا به برزخ فرستاده می­شن و پس از پاک شدن از شراره‌ی گناهانشون زیر شکنجه‌هایی که به صراحت بهشون اشاره نشده، به بهشت خواهند رفت...

اما داوری نهایی (داوری عام) بعد از رستاخیز اتفاق میفته و رستاخیز مردگان زمانی روی می­ده که دنیا به پایان برسه و دنیا زمانی به پایان می­رسه که به خواست و اراده الهی، عیسی مسیح به عنوان داورِ نهایی دوباره ظهور می‌کنه و انجیل رو تعلیم جهانی میده... و همه یهودیان هم به آیین مسیحیت رو میارن!

در این رستاخیز، ارواح تمام انسان ها به همراه بدن هاشون با همه ویژگی های خاصِ خودشون، دوباره زنده می‌شن و در برابر خدا برای ارزیابی و داوری نهایی، براساس اعمالشون در زندگی دنیوی حاضر می­شن.
در این داوری، کسایی که اعمالشون بر طبق تعالیم عیسی بوده باشه، به بهشت؛ و کسانی که بی­‌تقوا و گناهکار باشن، به دوزخ فرستاده خواهند شد. و دوزخ رو مسیحیان مکان کیفر ابدی و جدایی دائمی از خدا میدونن...

پس با این تعاریف، مسیحیت جز در مواردِ اندکی با عقاید اسلام در مورد مرگ تفاوت نداره و کلام اول و آخرش همون کلامِ اول و آخرِ اسلامه... جهانِ پس از مرگ... داوری... پاداش و جزا

.

مرگ و اسلام...
مرگ و اسلام...

.

ازونجایی که همه‌ی ما، حتی عده‌ای از ما که هیچ اعتقاد و دلبستگی خاصی به دین اسلام نداریم، لاقل دوازده جلد کتاب دینی رو خوندیم و پاس کردیم؛ دیگه نمیخوام از نو روایت کنم که جهان پس از مرگ از منظر اسلام چقدر مبحث گسترده‌ایه و چقدر حرف داره...

ولی بازم اگه کسی خواست میتونه از اين مطلب استفاده کنه و بیاد تا ادامه‌ی ماجرا...

.

اما مرگ برای من چیست؟!
اما مرگ برای من چیست؟!

.

ولی با وجود تمام این نظریه‌های جالب و هیجان انگیز در مکاتب و ادیان مختلف؛ راستش پذیرفتن یک حقیقت نادیده‌ی کلیشه‌ای، برای من و آدمای شبیه من سخته! ما دنبال چیز های ساده برای فهمیدنیم... پس اعتقاد لوتران ها برای ما باور پذیر تره...

.

لوتران ها که هستند؟

ویکی پدیا...(لوتریانیسم یکی از بزرگ‌ترین شاخه‌های پروتستانتیسم است که از الهیات مارتین لوتر پیروی می‌کند. مارتین لوتر راهب و اصلاح‌طلب قرن ۱۶ میلادی بود که می‌کوشید الهیات و کردار کلیسای کاتولیک را اصلاح کند و اصلاحات پروتستانی را پایه گذاشت. واکنش مقامات دولت و کلیسا به گسترش بین‌المللی نوشته‌های لوتر از جمله اعلامیه نود و پنج ماده‌ای، باعث ایجاد دسته‌های مختلف در مسیحیت غربی شد.[۱] طی دوران اصلاحات، لوتریانیسم تبدیل به دین رسمی چند کشور اروپای شمالی شد، به‌خصوص شمال آلمان و اسکاندیناوی. در این کشورها، روحانیون لوتری کارمندان دولت و کلیساهای لوتری بخشی از دولت محسوب می‌شدند.[۲]

شکاف بین لوتری‌ها و کاتولیک‌ها با مجلس ورمس در سال ۱۵۲۱ علنی و روشن شد: مجالس انجمن امپراتوری لوتر را محکوم شناخت و شهروندان امپراتوری مقدس روم را رسماً از دفاع یا تبلیغ نظرات لوتر ممنوع کرد و همچنین مدافعان لوتریانیسم را به مصادره تمامی اموال محکوم کرد که نیمی از این اموال ضبط‌شده به دولت امپراتوری و نیم دیگر به کسی می‌رسید که فرد موردنظر را به این کار متهم کرده بود.[۳]

شکاف بین کاتولیک‌ها و لوتری‌ها عمدتاً مبتنی بر دو نکته بود: یکی منبع اقتدار در کلیسا که اغلب اصل شکلی اصلاحات پروتستانی خوانده می‌شود، و دیگری دکترین عادل‌شمردگی (justification) که اغلب اصل ماهوی الهیات لوتری خوانده می‌شود. لوتریانیسم مدافع دکترین عادل‌شمردگی بود که به موجب آن انسان‌ها به خاطر شایستگی یا اعمال نیک خود در پیشگاه خداوند عادل شمرده نمی‌شوند بلکه این امر تنها هنگامی ممکن می‌شود که انسان معتقد باشد به واسطه مسیح (که با مرگ خود گناهان انسان را جبران کرده) لطف خدا شامل حالش شده و گناهانش بخشیده شده و خداوند این ایمان را به کسانی عطا می‌کند که در پیشگاه او پرهیزکار باشند.[۴][۵] طبق این دکترین، فقط با لطف خدا، فقط از طریق ایمان (سولا فید) و فقط بر مبنای کتاب مقدس است که انسان به مقام عدالت می‌رسد و کتاب مقدس تنها منبع دارای اقتدار در تمامی مسائل مربوط به ایمان است. این موضع با باور کلیسای کاتولیک مبنی بر اینکه اقتدار هم از کتاب مقدس و هم از سنت مقدس می‌آید در تضاد بود.[۶]

برخلاف کالوینیسم، لوتریانیسم بسیاری از مناسک نیایش و آموزه‌های هفت‌آیینی را که پیش از اصلاحات در کلیسای غرب وجود داشت حفظ کرد، با تأکید خاص بر شام شکرگزاری (Eucharist)، البته در لوتریانیسم شرقی از مناسک بیزانسی استفاده می‌شود.[۷]

رز لوتری

لوتریانیسم در شمال و مرکز آلمان با حمایت شاهزاده‌های این کشور و با لشکرکشی یک آلزاسی به نام فیلیپ یاکوب اشپنر نفوذ و گسترش یافت و امروزه گذشته از این دو ناحیه آلمان و شمال آلزاس در کشورهای اسکاندیناوی یافت می‌شوند. در حال حاضر حدود هفتادمیلیون لوتری وجود دارند. همچنین پیروان کالون در گوشه و کنار فرانسه، هلند و انگلستان پراکنده‌اند و از سده هفدهم (میلادی) هم در سرزمین‌های فرادریا همچون آفریقای جنوبی، آمریکا و کانادا راه یافته‌اند؛ و به نظر می‌رسد که در طبقه بورژوا بیش‌تر ریشه دوانیده‌اند. هم‌اکنون چهل میلیون کالونیست وجود دارد که ۵ میلیون شان در فرانسه و دومیلیون‌ودویست‌هزار شان در سوئیس اند[۸][۹]

پاپ فرانسیس در آخر اکتبر ۲۰۱۶ (میلادی) با حضور در شهر لوند سوئد در مراسم چهارصدونودونهمین سالگرد اصلاحات مارتین لوتر شرکت کرد. او در این آیین که بزرگداشت مشترک کاتولیک و لوتریسم از اصلاحات دینی بود، از تأثیر مثبت اصلاحات لوتری در مذهب کاتولیک سخن گفت.[۱۰])

.

شاید فقط یک خوابِ عمیق باشد..‌‌.
شاید فقط یک خوابِ عمیق باشد..‌‌.

.

جالبه بدونید اعتقادی که این مردم، در مورد مرگ دارن اینه که وقتی می‌میری، مُردی! همین...

مثل یه گربه...، یه پرنده...، یه جونور!

شاید البته برای شما ها سخت باشه باورش؛ چون به ما گفتن بعد مرگ نَم روح از تن پرواز میکنه و بعدش به جسم زیر خاک برمیگرده و نکیر و منکر و قیامت و اینطور داستانا... و اکثر ما هم بی سوال و جواب همین تئوری رو قبول کردیم.

ولی فکرشو بکنین...

حتی اگه خالقی هم باشه، چرا باید بخواد ما رو آزمایش کنه؟ و چرا اشتباه ساختاری و رفتاری ای که خودش در وجود ما قرار داده رو باید، مورد پرسش قرار بده؟!چرا باید ما رو مورد قضاوت قرار بده؟! مایی که دست‌ساز خودشیم و همه‌ی خوبی‌‌ها و بدی‌هامونو خودش طراحی کرده!

بقول یه کمدینی؛ اگه من یه ماشین بسازم و اون ماشین کار نکنه، نمیام بندازمش تو آتیش و بگم تو یه شیطانی?! عیب یابیش میکنم! میگم باتریش شارژه؟! بنزین داره؟!عیب _من_ کجاست؟!

پس؛

اگه عیبی در ماست،این کم کاری خالقه... و من و تو، نباید برای کم کاری اون پاسخگو باشیم!

بنابرین،این قضیه کاملا منتفیه!

شاید بعد از مرگ، حیاتی باشه، اما؛ مطمئنا به این جهان و این حیات بی ربطه!

پس بهترین و ساده ترین و کامل ترین تعریف از مرگ، اینه که یه روز دراز میکشی و می‌میری! همین...


.


پ.ن: شما خودتون کدوم نظریه رو قبول دارین؟


.

مرگتو برتر از هیچ موجودی نیستیتناسخ را احساس می‌کنی؟فلسفه‌ی مرگبودیسم
پاششِ فکر، عبورِ احساس، مرگ.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید