Azadeh
Azadeh
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

پونیو

.

وقتی پناه می‌برم به نوشتن یعنی تو اوج دیوونگی‌ام. یعنی میتونم نقشه‌های نکشیده‌ی کلاس نقشه‌کشی رو بزارم زیر تخت و روش بنویسم. یعنی میتونم برنامه‌ی خط نخورده‌ی روی دیوارو نگاه کنم و تو دلم مسخره‌ش کنم و بنویسم. یعنی میتونم از صب چیزی نخورده باشم و فقط برای دل خودم بنویسم...

یاد اولین نوشته‌ای می‌افتم که گذاشتم ویرگول. احتمالا یه نوشته بود که مخاطب خاصی داشت. شایدم اون اولیش نبود. نمی‌دونم! من فقط دلم میخواد بنویسم. چیزای دیگه بهانه‌ان. درد، خوشحالی، فهمیدن، یه اتفاق عاشقانه یا بامزه... اینا اصل مطلب نیستن. حتی خودمم اصلش نیستم! اصل اون چیزیه که میخواد نوشته بشه و میشه.

.

.

کسی چه میدونه قراره چی پیش بیاد؟ من دیگه حوصله‌ی غصه خوردن ندارم. دیگه حوصله‌ی نوشتن و حوصله‌ی فکر کردن به اینکه معتادم به نوشتن رو ندارم. دیگه حوصله اینو ندارم که بخوام بنویسم تا شاید یکی بخونه. من حوصله ندارم دیگه بحث کنم واسه اینکه ثابت کنم اگه پاش بیوفته تو که هیچی! ده تا شبیه تو رو میخوابونم کف زمینو حقمو از حلقومشون می‌کشم بیرون!

باور کن من دیگه خسته‌تر از این حرفام که بخوام خودمو تغییر بدم اونم واسه دیدن یه چیز متفاوت تو یه آدم دیگه! باور کن من دیگه حوصله‌ی قهرمان ساختن ندارم که هرچی قهرمان ساختم برای خودم خیلی طول نکشید تا فرو بریزه. من دیگه حوصله ندارم بخوام توضیح بدم برای کسی که چرا کاری رو انجام میدم یا چرا انجامش نمی‌دم. من دیگه خسته‌تر ازین حرفام که بتونم حوصله کنم برای تو هم... من خیلی خسته شدم...

.

.

به هوش مصنوعی گفتم اگه پونیو ۲۵ سالش می‌شد چه شکلی بود؟ اونم این عکسو تحویلم داد. گوشواره‌ش انقد قشنگه که دوس دارم با سرامیک واسه خودم بسازمش. خیلی سال بود که فکر می‌کردم بد سلیقه‌م. آخه تو میدونی من ازین چیزای خوشگل مرتب خوشم نمیاد. هرچیزی باید عجیب باشه تا نظر منو جلب کنه. توام عجیبی. عجیب نه اینکه کج و کوله‌ای! تو عجیب قشنگی! حرف زدنت آرومم می‌کنه! نگاهت باعث میشه چشمام آتیش بگیره. یا حتی وقتی بعد یه مدت طولانی باهام حرف میزنی، همه‌ی نبودنت از ذهنم محو می‌شه! تو برام خاص ترینی اینو خودتم کم و بیش میدونی. تو منو مهربون می‌شناسی و منم خودمو مهربون می‌شناسم اما اگه از یکی دیگه بپرسی احتمالا اون منو مهربون نشناسه! آخه تو که بهتر از من میدونی آدما پیچیده‌تر از این حرفان....

.

پ.ن: چشماتو ببند و با خیال راحت...

.

دردعشقعشق واقعی
و شکسته شد جوانی در من...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید