بوی تعفن و زباله از بیرون خانه به مشام میرسد. در باز است. وارد حیاط که میشویم چند کودک قد و نیم قد نگاهمان را به سوی خود میکشانند. ولی این نگاههای نگران و منتظر، ما را از دیدن زبالههای دپو شده در گوشه گوشه حیاط کوچک خانه غافل نمیکند.
ناصر پسر بزرگ خانواده که به نظر ده سال دارد، با جسۀ کوچک و نگاه بیقراری که مردمکان سیاه و زیبایش را به گردش اطراف چشم، سرگردان کرده، ناامیدانه از اینکه کسی به سرنوشت او اهمیت نمیدهد و خود را همیشه رها شده یافته، میگوید مدرسه نمیرود، چون شناسنامه ندارد.
مادر جوان ناصر با کودکی در آغوش از اتاق بیرون میآید. پنج فرزند دارد و از همسر معتادش جدا شده و با مادر و خواهری که او هم بسیار جوان و زیباست، زندگی میکند.
مادربزرگ با بدن و چهرۀ آشفته و دگرگون شده که نمایانگر مصرف شیشه است، پشت سر دخترها به استقبال ما میآید و پیش از آنکه ما چیزی بپرسیم مدعی میشود که ظاهر بهم ریختهاش به خاطر این است که از بلندی افتاده. ولی دیدن اشغال نیمی از اتاق کوچکشان به دست زباله و دیگر نشانهها، برای ما که مثل آن را بارها در دروازهغار تهران دیدهایم، پاتوق بودن خانه تنها پاسخ درست مینماید.
در گوشه حیاط درباره وضعیت خانواده با رابط گفتگو و نظراتمان را تبادل میکنیم. کمک به بچهها نیاز به برنامهریزی و بررسی بیشتر امکانات دارد.
دستمان را به نشان بدرود بالا میبریم و با همه خداحافظی میکنیم و به سوی در روان میشویم.. ناصر ما را که در درگاه منتظر آخرین کلامش هستیم با نگاهی سرد و قضاوت گر و با پوزخندی مأیوسانه بدرقه میکند و با زبان چشم به ما میگوید، شما هم مانند دیگران آمدید و رفتید و حرفهای مادربزرگ را باور کردید و این یعنی که هیچ چیز در این خانه تغییر نخواهد کرد.
دیدن آلودگی شدید خانه و وضعیت مادربرزگ این نگرانی را در ما به وجود آورد که دو خواهر و کودکان هم معتاد شده باشند و یا به زودی و به ناچار در این دام بیوفتند.
تجربه به ما میگوید که در این شرایط تنها راه نجات جدا کردن کودکان از فضای آلوده است. اما با توجه به گستردگی معضل اعتیاد در حاشیه شهرها، به خصوص در استانهای محرومی مانند سیستان و بلوچستان، و نبود ارادهای برای پذیرش این معضل که مادر بسیاری از معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی میباشد، عدم مستندسازی و نیازسنجی و در نهایت نبود امکانات کافی از جمله تربیت و استخدام مددکار آگاه و دلسوز و فراهم نبودن فضای مناسب نگهداری این کودکان، در این مواقع و چنین شرایطی، شانس زیادی برای کودکان باقی نمیگذارد.
متاسفانه تا زمانی که این غفلت ادامه داشته باشد و ارادهای برای پذیرش و تلاشی برای مقابله با آن به وجود نیاید، ناصرها تنهاتر و بیپناهتر در گرداب معضلاتی که احاطهشان کردند فرو کشیده میشوند و این آتش جانسوز، خرمن به خرمن محلات حاشیه را خواهد بلعید و خاکستر آن بیش از پیش بر زندگی شهرنشینی ما سایه خواهد افکند و هیچ کس از این تباهی گریزگاه امنی نخواهد یافت.
- گزارش کوچهگردان عاشق، اردیبهشت ۱۴۰۱، ایرانشهر، سیستان و بلوچستان
پاورقی: کوچهگردان عاشق جمعیت امام علی (ع) آیینی است که تا پیش از صدور حکم انحلال جمعیت هر ساله در شبهای قدر در محلات حاشیه سراسر کشور برگزار میگردید. در این آیین شناسائی خانوادههای محروم و توزیع کیسههای ارزاق و امدادرسانی به این خانوادهها انجام میگرفت.