ذهن اینجوریه که احتمال وقوع هر حادثه ای رو براساس دردسترس بودن اطلاعات مربوط به آن حدس میزنه.
در حال گپ و گفت با دوستی بودم که میگفت امنیت توی شهر خیلی کم شده، چون خودم همچین حسی به شهر نداشتم ازش دلیل ابراز این گزاره رو پرسیدم. برایم از این گفت که تو یه ماه گذشته برای دوتا از دوستانش در سطح شهر مشکل دزدی پیش اومده و بعد اخبار رو دنبال کرده و براساس گزارشهای خبری وضعیت به نظرش در مرز اسفباری هستش. ازش درباره آمار پرسیدم و اینکه آیا میدونه آمار جرم هم در این چندماه افزایش داشته؟؟ دوستم بهم گفت که آماری از وضعیت نداره اما مطمئنه که اوضاع خیلی خراب شده و برای تصدیق حرف خودش بد شدن اوضاع اقتصادی مردم رو هم ضمیمه کرد. اینجا دوتا اتفاق افتاده، یکی در ذهن دوستم که availability heuristic اتفاق افتاده و دومی مغالطه متعاقب ( اگه درست حدس زده باشم - در این پست درباره مغالطه بخونید)
چیزی که در این مثال وجود دارد فارغ از اینکه ممکنه آمار هم اون رو تصدیق کنه این مورد هست که برای دوستم در معرض خبرها و تجارب بودن به معنی بالا رفتم احتمال خود اتفاق تلقی شده.
ذهن میانبر میزنه تا برای ارزیابی مفاهیم یا تصمیمها به آنچیزی که سریعاً به خاطر آورده میشه، ارجاع کنه.
ما در برآورد کردن خطرناک بودن یه کار، پر تکرار بودن یه اتفاق یا حتی در برآورد از میزان شیوع یه مسئله معمولا این مورد رو خیلی درگیرش میشیم.
برای همه ما چیزی مثل جنگ از دیابت خطرناکتر به نظر میرسه یا سقوط هواپیما از تصادف رانندگی ممکنه محتملتر باشه
ما در تصمیمگیریهای مالی هم تابع همین رویکرد هستیم و چیزی که ترند میشه رو راحتتر میتونیم به عنوان انتخاب درنظر بگیریم.
یا حتی بعد از یه اتفاق طبیعی مثل زلزله یا سیل آمار بیمه حوادث بالا میره چون آدمها احتمال اون اتفاق رو بالاتر میبینن
خیلی پیش اومده که با دوستی حرف بزنیم و اون یه اوضاعی رو که تجربه میکنه به جامعه تسری بده، اینجا هم اتفاقی که میافته خطای راه حل دم دست رخ داده، فقط خدا کنه این تسری دادن و تصویر باعث انتخابهای غلط و تصمیمات اشتباه نشه
یادمون باشه اگه پدیدهای در ذهن پررنگتر هستش دلیل نمیشه آن پدیده متداولتر و مهمتر باشه، بهتر است موقع تصمیم گیری منابع مختلف رو باهم بسنجیم.