بحران ارز؛ بهای تصمیمهای بیتصمیمی را چه کسی میپردازد؟
نویسنده: هادی عظیمی
مشاور کسبوکار و عارضهیاب واحدهای صنعتی و اقتصادی
آنچه امروز در اقتصاد ایران با عنوان «رشد نرخ ارز» از آن یاد میشود،
یک نوسان ساده نیست؛
این نتیجهی مستقیم سالها تعویق تصمیم، سیاستگذاری مبهم و مدیریت بدون لمس میدان است.
از جایگاه کسی که کنار تولیدکننده، مدیر کارخانه، کارآفرین و صاحب کسبوکار ایستاده،
باید صریح گفت:
این بحران، مردم و تولید را غافلگیر نکرد؛
بیتصمیمیِ سیاستگذار آنها را فرسوده کرد.
وقتی نرخ ارز جهش میکند،
اولین اتفاق گرانی نیست؛
اولین اتفاق، فلج شدن تصمیم مدیریتی است.
مدیری که نمیداند فردا مواد اولیه را با چه نرخی بخرد،
چطور حقوق بدهد،
با چه قیمتی بفروشد
و اساساً آیا تعهد جدید بپذیرد یا نه.
نقد جدی اینجاست:
اقتصاد کشور همچنان با منطق «واکنش پس از بحران» اداره میشود،
نه «پیشبینی و پیشگیری».
بخشنامههای لحظهای،
تصمیمهای بدون پیوست اجرایی،
و سکوتهای پرهزینه،
فضایی ساخته که هزینه آن را نه سیاستگذار، بلکه تولیدکننده و مردم میپردازند.
از تجربه میدانی میگویم؛
کسبوکارها در بحران ارزی به سه دسته تقسیم میشوند: آنها که حذف میشوند،
آنها که منجمد میشوند،
و آنها که با تصمیم سخت، بقا و حتی رشد را انتخاب میکنند.
اما تفاوت در هوش یا شانس نیست؛
تفاوت در ساختار تصمیمگیری است.
آنچه کسبوکارها ناچارند انجام دهند (حتی اگر سیاستگذار نکند):
اول
مدیریت در شرایط بیثبات یعنی زندگی با سناریو، نه امید.
داشتن برنامه A و B و C دیگر مزیت نیست؛ حداقل بقاست.
دوم
باید پذیرفت انبار پر در اقتصاد متلاطم، نشانه قدرت نیست؛
نشانه ریسک است.
گردش نقدینگی امروز مهمتر از مالکیت دارایی شده؛
و این واقعیتی است که بسیاری دیر فهمیدند.
سوم
مدلهای سنتی قیمتگذاری عملاً کارایی خود را از دست دادهاند.
اصرار بر قیمت ثابت در بازار متغیر،
یا حاشیه سود را نابود میکند
یا اعتماد بازار را.
اما مطالبه اصلی متوجه سیاستگذار است و باید شفاف گفته شود:
اگر واقعاً تولید اولویت است،
باید پذیرفت که نااطمینانی، مخربتر از تورم است.
تولیدکننده با قیمت بالا هم تولید میکند،
اما با بلاتکلیفی تصمیم نمیگیرد.
اقتصاد بیش از وعده،
به قابلیت پیشبینی نیاز دارد.
بیش از شعار،
به ثبات در سیاست ارزی، شفافیت در تصمیم و گفتوگوی واقعی با بخش خصوصی نیاز دارد.
این حرفها از پشت میز نیامده؛
از دل عارضهیابی واحدهایی آمده که امروز بین تعطیلی، تعدیل یا ادامهی سخت در نوساناند.
بحران، زمان حرفهای زیبا نیست.
زمان انتخاب است.
یا باید پذیرفت هزینه تصمیم نگرفتن،
بسیار سنگینتر از هزینه تصمیم سخت است؛
یا هر بار، همین مسیر را تکرار کنیم
و نامش را «شرایط خاص» بگذاریم.
تجربه نشان داده
در هر بحران ارزی،
آنهایی میمانند که واقعیت را میپذیرند، مسئولیت میگیرند و تصمیم میسازند؛
نه آنهایی که منتظر آرام شدن فضا میمانند.
#تحلیل_اقتصادی
#بحران_ارز
#سیاست_گذاری
#مدیریت_کسب_و_کار
#تصمیم_سازی
#اقتصاد_ایران
#تجربه_میدانی
#پایداری_تولید
#هادی_عظیمی
#مشاور_ایده_پرداز_ثروت_آفرین