✨✨✨ #داستان_شب ✨✨✨
پدربزرگم همیشه میگفت: "زندگی را باید لمس کرد، نه فقط گذراند." ولی من؟ همیشه در حال دویدن بودم. رسیدن به هدفهای بعدی، تیک زدن لیستها، برنامههای بیپایان... اما آیا واقعاً "زندگی" میکردم؟
یک روز دوستی زنگ زد: "بیا قدم بزنیم." حس کردم وقت ندارم، اما رفتم. شاید چیزی در صدایش بود، شاید هم ناخودآگاه دلم میخواست برای لحظهای از این مسابقه بیرون بزنم.
راه افتادیم. از کوچههایی که بوی کودکی میدادند. کنار دکهای ایستادیم که بستنیهای قدیمی میفروخت. روی نیمکتی نشستیم که روزگاری برایمان سنگر رؤیاها بود. همانجا، وسط آن خندههای بیدلیل و باد خنکی که از بین درختان رد میشد، فهمیدم چقدر "عرض" زندگی را از دست دادهام.
مغز ما عادت دارد روی "رسیدن" تمرکز کند، اما چیزی که علم عصبشناسی ثابت کرده این است که لحظات خوشی، خلاقیت و معنا در "اتفاقات غیرمنتظره" رخ میدهند. وقتی برای تجربههای تازه فضا باز میگذاریم، مغزمان سروتونین و دوپامین بیشتری ترشح میکند، احساس زنده بودن را دوباره میچشیم و دنیا را رنگیتر میبینیم.
✨ یک روز بدون برنامه از خواب بیدار شو و بگذار زندگی تو را غافلگیر کند. ✨ با کسی که سالها از او بیخبر بودی تماس بگیر. ✨ آهنگی که یادآور خاطرات خوش است، دوباره گوش بده. ✨ در مسیر جدیدی قدم بگذار که هیچ وقت از آن عبور نکردهای. ✨ یک تصمیم بگیر که دلت را تندتر بتپاند.
زندگی مسابقهی سرعت نیست. آن را حس کن، لمس کن، از مسیرش لذت ببر. چون در نهایت، آنچه به یاد میماند، نه تعداد پلههاییست که بالا رفتی، بلکه لحظاتیست که "زندگی" کردی.
✅ پس از خودت بپرس: آیا امروز را "زندگی" کردم؟
✍️ هادی عظيمی
#هادی_عظیمی