سلام و درود
???
-این ساعت های پایان سال، آدم نه میلی به نوشتن چیزی دارد،نه حوصلهای برای شنیدن و نه وقتی برای
فڪر ڪردن به چیزهای همیشگی..
این ساعت های پایانی..مثل همهی پایان های دیگر،سنگین است و آدم میماند ڪه زودتر تمامش ڪند و یا بیشتر ڪشش دهد.
حس مشترڪ این پایانها اینطور است که آدم،خودش را در گوشهی رینگ میبیند..
با خودِ زخمی و آسیب دیدهاش روبهرو میشود و صدای مبهمی را میشنود ڪه میگوید:
"این آخر ڪار نیست..و یڪ راند دیگر بـــــایـــّــد بجنگی."
اصلاً این آخرها و نفس هایی ڪه با شدت بیرونش میدهی و سینهات میسوزد و طعم خون را از ته حلقت حس میڪنی خیلی میتواند بزرگت ڪند.
حالا ڪه ته رینگ ایستادهای..
دستت را آرام روی شانهات بگذارد و به خودت بگو،
#صبر_جمیلات را دیدم و تلاشهایت را ناظر بودم..
اما این آخرش نیست..
یڪ راند دیگر همیشه وجود دارد. شاید راند بعدی #تو قهرمان باشی.
??????
در پناه خدا باشید،نه خلق و روزگار!
??????
متن خیلی خوبی بود به اشتراک گذاشتم که شما هم بخونید و همگی خودمون رو برای راندهای بعدی آماده کنیم و تسلیم نشیم ?