ویرگول
ورودثبت نام
𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼
𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼به گمانم ذهنیتی که آدم ها برای هم به یادگار می گذارند،از همه چیز مهم تر است؛وگرنه همه آمده اند که یک روز بروند.‌..
𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼
𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

سایه های گمشده در قاب های شکسته

هوا بوی کهنگی می‌داد؛ کهنگی کاغذهای پوسیده‌ای که سال‌ها در صندوقچه‌ای فراموش شده نفس کشیده بودند. دیوارها ترک خورده بودند، مثل رگ‌های خشکیده روی پوست یک پیرمرد. نور مهتاب از پنجره‌ای کثیف می‌لغزید و روی زمین پهن می‌شد، انگار مایعی سرد و مرده که هرگز جذب زمین نمی‌شد.

سکوت، سنگینی عجیبی داشت؛ نه سکوت آرامش، که خفقانِ بی‌صدایی بود، گویی تمام اشیای اتاق نَفَس خود را حبس کرده بودند. حتی ساعت هم دیگر تیک‌تاک نمی‌کرد. شاید از ترسِ شنیدن صدای خودش.

روی میز، شمعی نیمه‌سوخته بود. شعله‌اش گاه و بی‌گاه تلوتمیز می‌خورد، مثل موجودی که می‌خواهد فرار کند اما زنجیر شده است. دودش به سقف می‌چسبید و شکل‌هایی می‌ساخت؛ گاهی شبیه صورت آدم‌ها بود، گاهی شبیه چیزهایی که هیچ‌کس نباید ببیند.

و آنجا، در گوشه‌ای تاریک، سایه‌ای بی‌حرکت نشسته بود. نه شکل داشت، نه چهره. فقط می‌دانستی که نگاهت می‌کند. و می‌دانستی که همیشه آنجا بوده است. حتی پیش از آنکه تو وارد این اتاق شوی. حتی پیش از آنکه این اتاق وجود داشته باشد.

پوچی
۱۳
۳
𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼
𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼
به گمانم ذهنیتی که آدم ها برای هم به یادگار می گذارند،از همه چیز مهم تر است؛وگرنه همه آمده اند که یک روز بروند.‌..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید