جورجو آگامبن فیلسوف ایتالیایی مفهومی دارد بهنامِ «اردوگاه». بهباور آگامبن اردوگاه مکانی است که در آن بدنها، تنها وکالبدها اسیرند. اما او این پرسش را پیش میکشید که این اردوگاه/اردوگاهها با تنوبدن من چهکار میکنند؟ از تنوبدن من چی میسازند؟
با این دید اگر به فضای جامعهی خودمان نگاه کنیم، پی خواهیم برد که جامعهی ما، جامعهیِ اردوگاهی است. جامعهی اردوگاهی جامعهای است که مردسالاری در آن سلطنت میکند. در جامعهای که مردسالاری باهمکاری دین در آن سلطنت کند و مردسالاری و دینخویی دو وجه غالباش باشند، زنان اسیرند، اختیار تن و کالبدشان را ندارند و از حقوق انسانیشان نیز برخوردار نیستند. حجاب اندر حجاب، یکی از مصداقهای این نوع اسارت است.
اما جامعهی مردسالار چرا زنان را اسیر میکند؟ چرا زنان را خفه میکند؟
چون زنان اگر اسیر نباشند، آگاه میشوند، وقتیکه زنان آزاد و آگاه شوند، بنیادهای جامعهی مردسالار را دگرگون و دیوارهایش را چپه میکنند. زن بهگفتهیِ ژولیا کریستوا، تجلی عینی انقلاب و شورش است. زنان را پیش از پیش خفه میکنند، چراکه میترسند، زنان شورش و انقلاب بهپا نکنند و جهان مردسالار را سرگُم نکنند.
پ.ن: شهر هرات یکی از اردوگاهیترین و زنستیز ترین شهرهای جهان است.