دانشگاههای افغانستان بیشتر از آنکه دانشگاه باشد، منبر مسجد است. منبرهایِ مدروزتر، با ملاهایی شیکتر. درست مثل یک منبر مسجد، استادان دانشگاه در مقابل جمع انبوهی از دانشجویان ادعاهای گوناگونی را یکسویه مطرح کرده و بهوعظ و خطاب میپردازند. دانشجویان اما مثلِ عوامِ بیسواد، فقط بهچنین ادعاها، گوش داده و سرِ تعجب و تأیید بهنشان قربان صدقهی استاد رفتن فرو مینهایند. قربان صدقهی استاد رفتن، نشان عدمتوسعهیافتگی است. کاری یک پرفسور در چنین دانشگاههایی، بهقول ژاک دریدا پرافیس (بازاندیشی انتقادی) کردن نیست، بلکه ادعا کردن، نمرهدادن و حضور و غیاب کردن است. فقط در چنین دانشگاهها است که یک استاد میتواند اصلن اثرِ پژوهشی نداشته باشد و در غصهیِ پژوهش هم نباشد؛ در حالیکه در دانشگاههایی مدرن، کاری اصلیِ یک پروفسور اول پژوهش کردن است و سپس تدریس، آنهم تدریسی توام با نقدگری و پرسشگری.