زمان، این کلمهی جادویی که یکی از دو متغیرهای اصلی علم فیزیک است[1]، سروکلهاش در هر معادلهای پیدا میشود و همزمان در هیچ معادلهای صدق نمیکند! در روابط فیزیکی مینویسیم هر یک ساعت معادل ۶۰ دقیقه است. ولی در واقعیت اگر دقایق را بشمارید تا یک ساعت را حساب کنید، چند ساعتی طول میکشد! البته در دنیای امروز که با سرعت شگفتانگیزی به سمت آینده میدود، عموما با شکل دیگری از این تناقض روبهرو هستیم: یک ساعت مینشینیم پای لپتاپ؛ چند ساعتی میگذرد! واقعا چطور میشود یک نفر میتواند عمر ۷۳ سالهاش را طوری مهندسی کند، که مولف ۱۱۰ جلد کتاب باشد[2]، ولی ما در مدیریت ۲۴ ساعت روزانهمان هنوز اندر خم یک کوچه بمانیم؟
یک ساعت با یک ساعت برابر نیست!
تناقض بین علم تئوری و علم زندگی در تعریف زمان، از تفاوت وزن ساعتها نشات میگیرد! برای مثال یک ساعت و خردهای بین اذان صبح و طلوع آفتاب برای پرداختن به کاری یا آموختن علمی بسیار سنگینتر و بیشتر از همان مدت بعد از نیمه شب است. و بالعکس خواب بین ساعت ۱۰ شب و اذان صبح بسیار وزینتر و کاملتر از خواب روزانه است. آیا وقتی از خواب بیدار میشویم در حالی که طلوع آفتاب را ندیدهایم، این نعمت چشمنواز و روحبخش الهی را از خود دریغ نکردهایم؟ یک بار امتحانش کنید! تنظیم درست ساعت خواب و بیداری، بازدهی روزانهمان را دو برابر میکند!
دینامیک را بر استاتیک ترجیح دهیم!
گمان نمیکنم اگر اعضای بدنمان به حرف بیایند، اولین چیزی که بگویند چیزی جز شکایت از این حجم عظیم کمتحرکیمان _ بخوانید بیتحرکیمان_ باشد! ورزش روزانه، برای مثال نیم ساعت پیادهروی، را به چشم یک انرژیزای پایدار ببینیم. درست است که قلبمان تنها عضوی است که از بدو تولد تا زمان مرگ در حال خدمترسانی به دیگر اعضاست ولی از من قبول کنید که گاهی خسته میشود و آنقدر که باید خون به مغزمان پمپاژ نمیکند. مابین کلاف پیچیدهی کارهایمان جایی برای ورزش و تحرک خالی کنیم؛ تا خون به مغز بیچارهمان جاری شود.
مهندسی برنامه
وقتی ساعتهای عمرمان را به حال خودشان رها میکنیم و با شعار «هرچه پیش آید خوش آید»، قدرتمندتر از قبل برنامهریزی نمیکنیم، آنها با سرعت بیشتری هدر میروند. بیایید با مهندسی ساعتهای پیشروی زندگیمان صاحب آنها شویم. شاید دلیل اینکه به هیچ کاری نمیرسیم این باشد، که دقیقا نمیدانیم میخواهیم به چه چیزی برسیم!
الهی که شترمان بر زمین بنشیند!
که اگر ننشیند علاجی بر کار ما نیست. "برکت" کلمهای عربی است به معنای نشستن شتر بر زمین و استقرار آن. وقتی از خداوند طلب برکت میکنیم، در واقع از او، هم فزونی و هم دوام خیرش را میخواهیم. چه بسا زمانهای طولانیِ بیهوده و چه بسا زمانهای کوتاهِ پرخیر. الهی که زمانمان پربرکت باشد!
[1] دیگری مکان
[2] علامه محمدباقر مجلسی مولف ۱۱۰ جلد کتاب ارزشمند بحارالانوار
نویسنده: زهرا کرمی؛ ورودی 98 مهندسی مکانیک