ویرگول
ورودثبت نام
بی‌حد
بی‌حد
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

سفارش به دنیا (1)

انقدر که خودم یادم میاد اولین باری که به دنیا چیزی رو سفارش دادم بعد از دیدن این فیلم بود، البته بعد از دیدن چند باره این فیلم بود، دقیق یادم نمیاد بار چندم ولی وقتی صحنه مرگ سعید کنگرانی روی شونه گوگوش توی هواپیما رو دیدم، خیلی متاثر شدم، بعدش دلم خیلی برای گوگوش سوخت که عزیزترین و بهترین آدمش رو از دست داده، بعد یه فکر جهنمی به سرم زد، احتمالا فرآیندش اینطوری بوده.

- اگر عزیزترین آدمت رو از دست بدی دل همه برات میسوزه
- وقتی همه دلشون بسوزه در مرکز توجه هم هستی
- کسی هم کاری باهات نداره، بهت نمیگن درس بخون یا توقع کاری ازت ندارن
- پس چه خوب، تجربه باحالی میشه که عشقت در اوج رابطه بمیره
- ولی منکه هنوز بچه‌ام ...

آخه من هنوز 8، 9 سالم بود
القصه سفارش ما از راه رسید البته که دنیا خیلی تلاش کرد من از این سفارش دست بردارم، ولی اصرار من بعد از 15 سال به نتیجه رسید و من اولین اتفاق دردناک زندگیم رو در سن 24 سالگی تجربه کردم و یکی از عزیزترین افراد معنی‌دار زندگیم رو که اون روزها مهمترین فرد زندگیم هم بود از دست دادم.
ن.آ. بعد از 4 سال رابطه تصادف کرد و به بیمارستان هم نرسید.
من بعد از 2 روز که مدام به همه شماره‌هایی که داشتم زنگ می‌زدم و هیچ جوابی نمیگرفتم، فهمیدم، موتور گرفتم و از بازار یه راست رفتم دم خونه‌شون و حال عجیبی بود دیدن حجله کسیکه خیلی دوسش داری و ادعای عاشقیش رو داری ...
البته چون نظرم درمورد عشق از اون روزها تا امروز خیلی فرق کرده اینطوری میگم و تو یه فرصت دیگه در موردش می‌نویسم ...



بی‌حدعشقخواستنآرزوتجربه
من باور دارم که هر نتیجه‌ای که گرفتم را خودم ساخته‌ام، علاقه‌مند به رشد، توسعه فردی، آگاهی، خودشناسی، سفر، غذا، کتاب، فیلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید