ویرگول
ورودثبت نام
بلوبِری
بلوبِریحس میکنم یه پنجره هستم که رو به یه جنگل بارونی باز شدم. نفس های عمیق میکشم. به صداها، بیشتر توجه میکنم. به چهره ها نگاه میکنم. خودم رو در اغوش میگیرم.
بلوبِری
بلوبِری
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

۸ مهر ۴۰۳.

حقیقتا حس میکنم هر چیزی ک‌اینجا بنویسم اتفاق می افته. هیجان اینکه بالاخره به خودم اجازه دادم‌اینجا بیام حرف بزنم و بنویسم بهم کلی حس های خوب داده. دلم میخواد خیلی خیلی درباره ی جزئیات همه چیز بنویسم. اما خب به قول یه کامنت "بهتره بعضی چیزا توی گالری بمونه". همیشه به خودم میگم خیلی از کارایی ک تو بابتشون خودزنی میکنی و میگی وای چرااااا، آسون ترین کار برای ی عده ی دیگه هست. بخاطر همین نمیخوام هنوز برم عقب. دیشب ب چند تا از دوستام‌گفتم ک دارم وبلاگ خودمو مینویسم. ولی آدرسشو بهشون نمیدم چون من اینجارو صرفا برای علاقه مندی و تخلیه ی هیجاناتم انتخاب کردم.

با اینکه ب سرم زده توی زمینه ی علمی و کاری هم ی سری چیزا بزارم توی صفحه ام. اما خب. بوی نسکافه میاد. دوست ندارم این بو رو. چایی تا وقتی هست چرا این چیزا واقعا؟

دوست دارم براتون از ی سری آدما بنویسم اما خب نمی دونم از کی شروع کنم. گاهی وقتا میام توی نوشته هام خودمو دیس کنم بعد به خودم میگم چرا با خودت چنین‌کاری میکنی :). این تو خیلی مظلومه. خیلی خیلی مظلومه. مظلوم هم نباشه تا به امروز پا به پای تو و تصمیماتت ک خیلی وقتا شاید درست نبودن جلو اومده. سلامتشو بخطر انداخته. بخاطر همین نباید دلشو بشکنی. میدونی چی میگم؟ ی روز نشستم برای خودم گریه کردم. برای مَن در اصل. برای شخص خود مَن. نشستم گریه کردم ک‌ چرا من اینقدر بهت ظلم کردم. چرا اینقدر اذیتت کردم. چرا ی بار نگفتی نکن و همیشه همراهم بودی. :).

نمیتونم کلامی ازت تشکر کنم. اما قول میدم بیشتر مراقبت باشم. به چیزایی ک میخوری توجه کنم. بهت عشق بورزم.مراقب سلامتیت باشم. تا جایی ک بتونم برای روحت وقت بزارم. بهت قول میدم.

علاقهدوست داشتنخودمراقبتیهیجانمظلوم
۲
۱
بلوبِری
بلوبِری
حس میکنم یه پنجره هستم که رو به یه جنگل بارونی باز شدم. نفس های عمیق میکشم. به صداها، بیشتر توجه میکنم. به چهره ها نگاه میکنم. خودم رو در اغوش میگیرم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید