بوکتابی
بوکتابی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتاب خوانی طاقچه: مرگ ایوان ایلیچ

چالش دی ماه طاقچه درباره‌ی مرگ است که همیشه خواندن یا فکر کردن درباره‌ی آن برایمان سخت و غم‌انگیز بوده است.
مرگ چه بخواهیم، چه نخواهیم برایمان پیش می‌آید و از آن نمی‌شود فرار کرد. پس چه بهتر که با دید باز درباره‌ی آن فکر کنیم.
از بین کتاب‌هایی با این موضوع، سعی کردم به سراغ داستانی بروم که با صحبت درباره‌ی پدیده مرگ، ارزش زندگی را نیز به انسان یادآوری می‌کند.
کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» را برای این موضوع انتخاب کردم و توانستم به راحتی با داستان همراه شوم.

شناسنامه‌ی کتاب:
نام اثر: مرگ ایوان ایلیچ
نویسنده: لئو تولستوی
مترجم: سروش حبیبی
ناشر: نشر چشمه

داستان با مرگ قاضی قدرتمند روسی، «ایوان ایلیچ» آغاز می‌شود. درواقع خواننده در همان ابتدا با حادثه‌ی اصلی روبه رو می‌شود.
بعد از رخ دادن این اتفاق، داستان به گذشته برمی‌گردد. به زمانی که ایوان ایلیچ در اوج قدرت و شایستگی قرار داشت.
با رفتن به گذشته، ابتدا با شخصیت و زندگی این قاضی آشنا می‌شویم.
ایوان مردی قدرتمند و فرصت‌طلب بود که تمام زندگی، حتی ازدواجش را بدون احساسات و بر پایه‌ی منطق پیش می‌برد.
ایوان ایلیچ به سرعت جایگاه‌های اجتماعی و مرتبه‌های شغلی را بدست می‌آورد و موفقیت‌های بسیارش در او این ذهنیت را به‌وجود آورده بود که انگار همه چیز برای همیشه پابرجا است و تا جایی به غرور کاذب رسیده بود که فکر می‌کرد مرگ از او بسیار دور است. به نوعی خود را انسانی فناناپذیر می‌دانست که نابودی را برای دیگر انسان‌ها و موجودات تصور می‌کرد.
رفته رفته این غرور و خودبزرگ‌بینی در زندگی شخصی و رابطه با همسر و فرزندانش نیز اثر می‌گذارد. جمع دوستانش کوچک‌تر می‌شود و رابطه‌ی اجتماعی‌اش محدود می‌شود به کار و دادگاه.
تولستوی بعد از نشان دادن شخصیت ایوان ایلیچ، خواننده را وارد مرحله‌ی بعدی زندگی او می‌کند.
بیماری‌ یکباره به سراغش می‌آید.
ابتدا فکر می‌کند چیز مهمی نیست و‌ بعد از مدتی خوب خواهد شد ولی رفته رفته بیماری و درد بیشتر می‌شود تا جایی که او را خانه‌نشین می‌کند!
در اینجاست که چالش اصلی زندگی ایوان شروع می‌شود. مردی که به شدت دچار غرور و خودبزرگ‌بینی بود، حالا با وضعیتی روبه‌رو می‌شود که برای انجام ساده‌ترین کارهای روزمره هم به فرد دیگری نیاز دارد.
در این قسمت از داستان، همراه با ایوان ایلیچ احساسات و چالش‌‌های بسیاری را تجربه ‌می‌کنیم که درواقع ما را به فکر فرو می‌برد و سوال‌های بسیاری درباره‌ی زندگی و مرگ و همچنین حقیقت زندگی در ذهنمان شکل می‌گیرد.
همراه با این سؤال‌ها مرحله به مرحله با افکار ایوان ایلیچ همراه می‌شویم . از انکار بیماری گرفته تا خشم و عصبانیت از همه چیز و همه اطرافیان تا در آخر که با سختی به پذیرش می‌رسد.
مرحله‌ای از زندگی که متوجه می‌شود با اینکه مقام مهمی دارد ولی برخلاف تصورش، با مرگِ او چیزی در دنیا تغییر نخواهد کرد و در دادگاه به سرعت شخص دیگری را جایگزین او خواهند کرد. خانواده‌اش هم بعد از مدتی با غم نبودنش کنار خواهند آمد و این موضوع را می‌پذیرند. و در اینجا است که به پوچ بودن ارزش چیزهایی پی می‌برد که تا اینجا بسیار برایش مهم بودند.
تولستوی در این کتاب با پدیده‌ی مرگ، ارزش زندگی را به خواننده نشان می‌دهد. هدف نویسنده، نشان دادن این واقعیت است که انسان‌ها در طول زندگی به مفهوم واقعی زندگی پی نمی‌برند و زندگی را در چیزهایی می‌بینند که با واقعیت زندگی متفاوت است و وقتی با مرگ روبه رو می‌شوند از خود می‌پرسند که «آیا واقعا زندگی کرده‌اند؟» و این سؤال و حسرت بعد از آن است که بیماری و مرگ را برای انسان بسیار سخت می‌کند.

این کتاب ارزشمند را می‌توانید از اپلیکیشن طاقچه و لینک زیر تهیه کنید:

https://taaghche.com/book/139526
مرگ ایوان ایلیچتولستویچالش کتابخوانی طاقچهمرگ
اینستاگرام: @booktabi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید