اول که کتاب را شروع کردم، از لحن آن خوشم نیامد. بعد هم عناوین کتاب را نگاه کردم، با خودم گفتم که من به سختی این ها را یاد گرفته ام. 60 صفحه از کتاب را خوانده بودم؛ برای همین ادامه دادم. متوجه شدم چه کتاب فوق العاده ای است. وقتی به ترتیب می خواندم متوجه اثر شگرف کتاب روی انعطاف پذیری خودم شدم. دیگر لحن کتاب برایم بد نبود. حتی از چندین صفحه کتاب برای خودم عکس گرفتم که داشته باشم.
بعضی جمله های کتاب طلایی بودند. مادرم بهم این جملات را می گفت ولی وقتی در کتاب آن ها را خواندن بیشتر روی من تاثیر گذاشت. حرف های زیادی در کتاب بود که بلد نبودم. دوست ندارم نکات زیادی از کتاب را بنویسم. چون که تاثیرش وقتی کتاب را می خوانید بیشتر است و نمی خواهم کتاب را برایتان بی مزه کنم.
سه نکته که از کتاب یاد گرفتم را نوشتم:
تیر دوم را به خود نزنیم
در کتاب خواندم که وقتی مثلا شخصی حرف ناراحت کننده ای به ما می زند، او اولین تیر را به ما می زند ولی ما می توانیم تیر دوم به خودمان را از طرف خودمان را نزنیم. (چرا برای حرف های الکی دیگران، خود را سرزنش کنیم؟!) کاری کنیم منتقد درونمان با مهربانی ما را نقد کند. چطور است وقتی دیگران در شرایط ما هستند، خیلی مهربان با آنها صحبت می کنیم.
تفاوت خواستن و دوست داشتن
وقتی کیک می خوریم، خیلی دوست داریم. ولی وقتی آخرین قطعه کیک را می خواهیم بخوریم؛ اگر به آن نرسیم ناراحت می شویم. برای همین سعی کنیم که کارها دوست داشته باشیم. (تنها موردی در کتاب که کاملا درمورد آن مطمئن نیستم؛ همین است که کارها دوست داشته باشیم به جای آن که بخواهیم. به نظرتان درست است؟)
به خشم چاشنی اضافه نکنید
وقتی خشمگین می شویم به سلسله اتفاقات قبلی فکر نکنیم. به اتفاق الآن توجه داشته باشیم. و به خاطر اینکه انسان های گذشته در معرض خطر جنگ و حیوانات بودند مجبور بودند سریع جواب بدهند، ما باید چند ثانیه وقتی خشمگین هستیم صبر کنیم تا از این عکس العمل جنگی پرهیز کنیم.
از طرح و ویراستاری کتاب راضی بودم. اما طول کشید که به لحن کتاب عادت کنم. من در کنار درس هایم این کتاب را می خواندم، واقعا کتاب فوق العاده ای بود.
انعطاف پذیری؛ پرورش استقامت، آرامش و شادی، دکتر ریک هانسون به همراه فارست هانسون، مترجم ناهید ملکی، نشر نوین توسعه، چاپ اول، 1397ش.