امروز سی سال رو رد کردم و وارد سی و یک سالگی شدم.
به همین دلیل و بهرسم ۶ سال گذشته با شما از سالی که گذشت میگم.
واسه من سی سالگی سن خوبی بود.
اول از همه اینکه رابطهم رو با مامانم بهبود دادم.
اگه از خوانندگان پروپاقرص این اکانت محبوب باشید، میدونید چقدر با هم جنگ و دعوامون میشد اما به سبک فیلمای هندی آخرش با ماچ و بوس باهم آشتی کردیم.
با همسرم کلی فیلم دیدم و کلی کتاب خوندیم و کلی خوراکی خوشمزه تست کردیم. هرچند وقت نشد یه سفر درست حسابی بریم. (سلام کرونای لعنتی)
البته دو هفته مونده به اعلام رسمی کرونا یه سر رفتیم مامانم اینا رو دیدیم و چقدر خدا رو شکر میکنم که وقتی میرفتیم هنوز خبری نبود و راحت رفتیم و برگشتیم.
بعد دیدم سیسالگی همچین هم دیر نیست، پس شروع کردم به تقویت مهارتهای اسکرام مستری و بعد هم یاد گرفتن یه زبان برنامهنویسی و هنوز اول راهم، اما خب قطار راه افتاده و همین خیلی خوبه. مگه نه؟
بعدش اینکه امسال به خودم بیشتر احترام گذاشتم، کودک درونم رو کمتر تحقیر کردم و به بهانههای مختلف به خودم کادو دادم.
بهتر از همه اینکه با اون همه خوراکی که توی قرنطینه خوردیم چاق نشدم و خیلی خوشحالم.
در مجموع از نظر روحی ثبات بیشتری رو تجربه کردم.
البته خب اینا خوباش بود. مشکلاتی هم داشتم.
مثلا اینکه با کله داریم میریم سمت سرازیری سن و کم کم باید منتظر گرد پیری باشم. (why god? Why?)
دوم اینکه همیشه فکر میکردم سیساله که بشم ثبات شغلی دارم و احتمالا بچهم هم توی راهه اما حالا چی؟
به خاطر مشکلات اقتصادی قربونش برم و کرونا و اینکه میترسم برم بزایم، ۶ ماه از بازار کار دور شم و تا برگردم از قطار تکنولوژی جا مونده باشم، هنوز جرات نکردم برم سراغ بچهدار شدن.
یادمه بچه که بودم سریال شهر قشنگ رو میدیدم، یه جاییش فلامک جنیدی مثلا سیساله شده بود. بعد گریه میکرد که زندگی طبق برنامههام پیش نرفته. من باید الان به فلان چیزها میرسیدم.
این حرفش بعد از این همه سال هنوز توی ذهنم مونده.
شاید قرار نیست به یه چیزایی الان برسیم یا شایدم کلا قراره به یه چیز دیگه برسیم. در هر حال من خیلی از همهچیز راضی بودم.
برنامهم واسه سی ویک سالگی تلاش برای سلامتی خودم و همسرم و خانوادههامون و عزیزانمه.
بعد تقویت خودم توی حوزه کاریم و همزمان ادامه دادن یادگیری زبان برنامهنویسی.
بعدم پیدا کردن راههایی برای کسب درآمد بیشتر.
شاید پول خوشحالی نیاره اما بیپولی قطعا غم میاره. پس ترجیح میدم پول رو داشته باشم. :دی
در آخر اگه جناب کرونا اجازه بده ما یه سفر داخلی و یه سفر خارجی بریم امسال.
حالا یه روزی هم بچهدار میشیم دیگه.
فعلا سلامت و و خوشحال و رو به جلو بمونیم تا بعد.