شما رو نمیدونم اما رابطه من با پدر و مادرم رابطه آتشبسه.
تقریبا با هم خوبیم، پا روی خط قرمزهای هم نمیذاریم که دعوامون نشه.
هر سه، یعنی من، مامان و بابام به این درک متقابل رسیدیم که چه چیزهایی بگیم یا نگیم که دعوامون نشه و حالت صلح به خطر نیفته.
یه وقتایی میخوام فریاد بزنم و بگم چی لجم رو درمیاره اما ترجیح میدم سکوت کنم. قبلا یه چند باری فریاد زدم گاهی گوش کردن، گاهی گوش نکردن و تهش چیزی تغییر نکرد. جز اینکه رفتیم توی حالت سکوت پایدار منتهی به آتشبس.
در نتیجه الان میدونم بهترین راه سکوته.
من معمولا هیچ مشکلی، تاکید میکنم هیچ چیزی رو با خانوادهم مطرح نمیکنم.
تقریبا از همون ۱۸ سالگی که مستقل شدم، دردهام رو گذاشتم واسه خودم.
چون در اکثر مواقع نه تنها کاری از دستشون برنمیاد، بلکه میان ابروش رو بردارن چشمش رو کور میکنن.
مثلا همین ۶ ماه پیش شرکت گفت به خاطر کرونا دورکار شید.
آقا منم از روی سادگی گفتم دورکار شدیم و جلسات آنلاینه.
این پدر و مادر استرسی و حرص و جوشی من مگه ول کردن؟
هی غصه، غصه که این بیکار شده دروغ میگه جلسه آنلاین چیه؟ مگه اینجا امریکاس جلسه آنلاین بذارن؟
دیگه یه روز خواهرم زنگ زد گفت اینا هر روز دوتایی گریه که این بیکار شده.
خب حالا بیکار شم، گشنه و بدبخت که نموندم آخه. (البته واقعا بیکار نشده بودم به والله دورکار شدم)
واقعا گاهی نمیدونم که چیکارشون کنم.
به نتیجه رسیدم حتی از مسائل ساده زندگیم هم بحران میسازن واسه غصه خوردن، دیگه رسما جز سلام خوبی؟ خبری نیست حرفی نمیزنم که سوژه در نیاد ازش.
دو هفته پیش مامانم زنگ زد که لواشک بفرستم واست؟ گفتم نه دارم.
گیر داد که میفرستم با پست.
گفتم مادر من، من یه روزایی میرم شرکت، ممکنه نباشم، پست هم که معلوم نیست دقیقا چه روزی بیاد، نفرست.
دیگه انقد اصرار کرد که گفتم بفرست. فلان روز بفرست که حداقل بدونم چه روزایی قطعا خونه هستم.
آقا این بسته رو فرستاد، پست گور به گور شده هنوز که هنوزه بسته رو نیاورده بعد از ۴ روز.
از اونور بابام هر روز سه وعده زنگ میزنه با صدای بغضآلود که بسته چی شد؟ نکنه خونه نبودی پستچی برگشته؟ برو دم در اداره پست بگو بسته من کو؟
یعنی واقعا میخوام سرمو بکوبم به دیوار انقد که سر هر چیز کوچیکی بحران میسازن و غصه میخورن و دق میدن به دل من.
شمایی که این پست رو میخونی، اگه پدر و مادری خواهشا انقد دق به دل بچهت نده. یه کیلو لواشک بود دیگه، حالا آورد که خب ای ول. نیاورد هم فدای سرمون. آخه این چیه که بچه و خودت رو دق میدی؟
حالا این یه مثال بود اما در کل صبور باشید. یه کاری نکنید که بچهتون هیچی بهتون نگه.
من واقعا جرات ندارم با صدای خوابآلود جواب تلفن رو بدم، وگرنه سریع نگران میشن که نکنه مردی خبر نداری؟
صبور باشید.
صبور باشید که اعصاب ندارما.
مرسی، اه.