درباره دشواری مطالعات اوستایی (کم بودن نمونهها، دور بودن و تک بودن زبان، فاصله زیاد بین تولید و تدوین متون اوستایی، دشواری در تاریخگذاری متون، ...) در پستی جداگانه باید توضیح بدهم. اما چون قرار بود کمی درباره مشکل ترجمه صحبت کنم، اجازه بدهید این را بگویم که متون اوستایی که امروزه به دست ما رسیده غیرقابل ترجمه هستند.
پس این همه ترجمه که از اوستا موجود است چه؟!
هر کدام از ترجمههای اوستا (در هر زبانی و هر تاریخی که تولید شده) را میتوان بهترین تلاش استادان بزرگ دانست. این تلاشها با روشهای علمی و با سالها مطالعه پیگرفته شده و قطعا از اعتبار چیزی کم ندارد. اما بگذارید با یک مثال ساده مسئله را برایتان باز کنم.
از شما خواستهاند عبارت زیر را ترجمه و جای خالی را پر کنید:
2B/02B, ------ !
ترجمه عبارت و پر کردن جای خالی برایتان آسان است، چون به زمینه (یا به قول فرنگیها: کانتکست) مسئله احاطه دارید.
به زبان سادهتر، به ترجمه به چشم حل کردن یک جور پازل فکر کنید: زمینه یا کانتکست نقش تصویر روی جعبه پازل را برایتان بازی میکند: با کمک این تصویر حدس میزنید که هر قطعه در کجا باید قرار بگیرد.
اگر زمینه یا تصویر روی جعبه وجود نداشته باشد، کار دشوار یا نشدنی میشود.
در ترجمه از زبان اوستایی دقیقا با چنین موردی مواجه هستید: زبان پیچیده، متون شکسته و با افتادگی، و زمینه مبهم.
تعدادی از اوستاشناسان برای پر کردن جاهای خالی و پررنگ کردن زمینه از متون ودای و میراث مشترک هندواروپایی استفاده کردهاند، خیلیها از شاهنامه و رگههای باقی مانده روایی در ایران پس از اسلام استفاده میکنند، خیلیها در واقع صرفا وارد حدسیات شدهاند.
یادتان هست که در نوشته قبلی گفتم «آن چیزی است که انتظار داشته اند باید باشد»؟
کسی واقعا نمیداند معنی اصلی این متون چه هستند: همه فقط سعی میکنند جاهای خالی را با بهترین حدسیات پر کنند. و بعد این حدسیات را نقد، قبول یا رد کنند. بعد به عقب برگردند و باز بررسی کنند. بعد تغییر بدهند و حدسیات جدیدی مطرح کنند.
شاکله و شالوده اوستاشناسی همین است.
خب، فکر میکنم از اینجا میتوانم در سه یا چهار پست درباره کتاب «چهارمین زایش زرتشت» بنویسم.
و سوالی که برای خود من بسیار جالب است: آیا دین زرتشت را میتوان تکخدایی در نظر گرفت؟ یا فقط انتظار داریم که اینطور باشد؟
وبسایت موسسه ایرانشناسی برلین