یکی از Pهای آمیخته بازاریابی (4P) ، قیمت گذاری (pricing) است.
قیمت هزینهای است که مشتری برای محصول یا خدمات پرداخت میکند.
یه روش قیمت گذاری براساس قیمت تمام شده هستش، توی این نوع قیمت گذاری مثلا اگه قیمت تمام شده یه محصولی 100 هزار تومنه یه حاشیه سودی رو براش در نظر می گیرند و بهش اضافه می کنند، اون می شه قیمت محصول. مثلا 30% بهش اضافه می کنند و قیمت محصول رو 130 تومن می گذارند معمول کسب وکارها 2 سری هزینه اصلی دارند یکی هزینه موارد اولیه و دیگه هزینه های سربارشونه مثل هزینه نیروی انسانی یا اجاره محلشون.
سرشکن کردن هزینه سربار
این که از هزینه سربار چه قدرش رو روی هر محصول سرشکن کنیم یه چالشه، مثلا اگه 2 تا محصول داشته باشیم محصول Aهزینه موارد اولیش 20 تومن و محصول B هزینه موارد اولیش 80 تومن باشه اگه سرشکن متوسط هزینه سربار 20 تومن باشه قیمت تمام شده محصول A می شه 40 تومن و محصول B می شه 100 تومن.
اینجا می بینید که محصول A قیمت تمام شدش 2 برابر هزینه موارد اولیشه و احتمالا کسی محصول A رو با این قیمت نمی خره و محصول B فقط به اندازه 20% قیمت تمام شدش هزینه سربارشه که این درصدی پایینه. شاید اگه محصول A رو 30 تمون و محصول B رو 120 تومن قیمت بگذاریم هم هزینه سربار رو به نسبت قیمت موارد اولیه سرشکن کردیم و هم هر دو تا محصول رو روی قیمتی آوردیم که مشتری احساس می کنه براش بصرفه هستش.
این که چه قدر مشتری حاضره بابت یه محصول پول بده، یه ملاک برای تعیین قیمت محصولاته، مثلا شما می تونید یه ساعت به قیمت 50 تومن بخرید یه ساعت به قیمت 200 تومن بخرید و یه ساعت رو به قیمت 2 میلیون و یه ساعت رو به قیمت 20 میلیون، همشون ساعته ولی بسته به این که طراحش کی بوده؟ برندش چیه؟ چی توش به کار رفته؟ قیمتش فرق می کنه؟ یه ساعت اصل می تونه 20 تومن باشه ولی همون ساعت با همون کیفیت ولی تقلبیش 2 تومنه این 18 تومن پول برندشه. مشتری حاضره 18 تومن بیشتر برای برند پرداخت کنه، این که چه قدر مشتری حاضره پول پرداخت کنه ملاک مهمی در تعیین قیمته.
بخش زیادی از این که چه قدر مشتری حاضره برای محصول شما هزینه ای رو پرداخت کنه به ارزش پیشنهادی شما بستگی داره. هرچی مشتری برای این ارزش پیشنهادی، ارزش بیشتری قائل باشه حاضره پول بیشتری رو هم براش پرداخت کنه. در کنار ارزش پیشنهادی باید بتونید ارزشی رو خلق کردید که با نیاز و خواسته مشتری هم خوانی داشته باشه و بتونید این ارزش رو درست به مشتری منتقل کنید. اگه تونستید هم زمان ارزش پیشنهادیتون رو بیشتر کنید، این ارزش رو به خواسته مشتری نزدیک کنید و ارزشتون رو درست به مشتری منتقل کنید مشتری حاضره هزینه بیشتری رو پرداخت کنه و شما می تونید قیمتتون رو بالا تر ببرید، تمرکزتون باید روی مشتری باشه نه خود محصول، این مهم نیست که محصولتون چند تا فیچر داره و چه قدر از رقباتون بهتره. اگه نتونه یه ارزشی رو برای مشتری خلق کنه، اثرش خیلی کمه. مشتری میاد اون ارزش هایی که براش اولویته رو بین محصول ها با هم مقایسه می کنه و بینشون انتخاب می کنه و این قیمت گذاری خیلی بستگی به رقباتون داره.
ارزش پیشنهادیتون رو در یک قابل محتوایی قوی به مشتری ارائه کنید، این خیلی می تونه موثر باشه. یک کاری که می توانید انجام دهید اینه که ارزش پیشنهادی که برای مشتری اولویت هستش رو در یک بسته محتوایی به اون ارائه کنید، برای یادگیری این روش ها می توانید مقاله دوره تولید محتوا را مطالعه کنید.
اگه شما دارید یه لپ تاپ می فروشید قیمت تنهای لپ تاپ مثلا 30 تومنه شما لوازم جانبی می تونید همراه لپ تابتون بفروشید و یه پکیج لپ تاب با یه لوزارم جانبی رو بفروشید. مثلا می تونید یه روکش لپ تاب تو پکیج بگذارید، قیمت روکش برای شما در میاد 500 تومن قیمت لپ تاب و روکش رو چه قدر باید بگذارید؟ باید ببییند قیمت روکش تک تو بازار چه قدره، مثلا 1 تومنه شما قیمتی بین 500 تا 1 تومن رو می توانید برای روکش رو لپ تاب بکشید و این قیمت نمی تونه به 1 تومن خیلی نزدیک باشه، چون شاید روکش اولویت خیلی از مشتری ها نباشه و حاضر نباشن این قدر براش پول بدن و بروند لپ تاب بدون روکش رو بخرند. پس محدوده افزایش قیممتون عددی بین 500 تا 1 تومن و نزدیک تر به 500 تومن باید باشه.