برگرفته از دوره مسترکلاس باب ایگر
باب ایگر (مدیرعامل شرکت والتدیزنی)
باب ایگر (Bob Iger) کارآفرین آمریکایی و رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل شرکت والتدیزنی و عضو هیئتمدیره شرکت اپل است.
در این مقاله خلاصهای از تجربیاتی که باب ایگر که در مدیریت شرکت دیزنی به کار گرفته است را بیان میکنیم.
یکی از تجربیات من این بوده است که روزانه شما نیاز دارید حداقل یک ساعت را فکر کنید، در آن زمان کاری جز فکرکردن نباید انجام بدهید همزمان این کار باعث کمی آرامش و منظمشدن افکار شما میشود و یک استراحتی را هم به بدن شما میدهد.
من یک چکلیست روزانه دارم که کارهایی است که "باید" انجام بدهم، معمولاً چند مورد از قبل برای آن روز برنامهریزی کردهام
طبیعت شغل من زمان بر و انرژی بر است، من صبحها ساعت 4:15 بیدار میشوم، اول صبح من یک ورزش صبحگاهی انجام میدهم در زمان ورزش به موسیقی گوش میدهم و معمولاً تلویزیون به حالت میوت روشن است، در این زمان به کارهای روزانهام فکر میکنم سعی میکنم ایمیلهایم را قبل از ورزش باز نکنم؛ چون باعث میشود تمرکزم به هم بخورد و من به این زمان نیاز دارم تا بتوانم افکارم را جهت بدهم.
معمولاً ساعت 6:30 دقیقه در دفتر کارم هستم، من سفر زیاد انجام میدهم و بسیاری زمانها در دفتر کارم نیستم؛ ولی روزهایی که به دفترم میآیم نفر اولم، چراغها را من روشن میکنم و قهوه را آماده میکنم.
این که قبل از همه سرکار باشم باعث میشود که بتوانم سرعت کارم را باید شیب ملایمی شروع کنم و برای جلسات خودم را آماده کنم و این باعث میشود در جلسات از دیگران آمادهتر باشم.
بین ساعت 8 تا 4 بعدازظهر جلسات روزانهام را انجام میدهم و معمولاً ساعت 4:30 از دفتر خارج میشوم، شام را با خانواده میخورم و بعد از شام بین ساعت 8 تا 10 شب همکار میکنم، بعد از آن معمولاً یک تفریح شخصی مثل دیدن تلویزیون یا خواندن کتاب را انجام میدهم.
من موفقیت روزانهام را بر اساس این که چهقدر از کارهای روزانهام را انجام داده ما ارزیابی میکنم، چون دیزنی یک شرکت هنری است سعی میکنم نسبت به یکی از خروجیهای هنری شرکت نظر بدهم یا در یکی از پروژهها خودم را درگیری کنم.
تمرکز بخش مهمی از رهبری است، چون مجموعه شما باید بداند اولویتهای مدیریتی مجموعه کداماند، نه فقط این که اهداف و باورهای مجموعه چه هستش، این که اولویتهایی که افراد باید روی آن کار کنند، وقت و انرژی خودشان را روی آن صرف کنند چه هستش.
پیشنهادهای باب ایگر
1- تمرکز قسمت جداناپذیر رهبری است.
2- اولویتهای شرکت را مدام تعریف، به اشتراک و پیگیری کنید.
3- شفافیت ضرورت رهبری است.
4- زمانتان را ارزیابی و با روند کار مطابقت بدهید.
نوشتن یک استراتژی
در سال 2004 دیزنی تصمیم گرفت که یک مدیرعامل جدید انتخاب کند و من تنها کاندیدای این شغل بودم در این فرایند، اعضای هیئتمدیره و کل هیئتمدیره مصاحبههای متعددی را با من انجام دادند، من میدانستم در این مصاحبهها اعضاء هیئتمدیره در مورد اداره شرکت، استراتژی، اولویتها و این که چگونه سرمایه شرکت را افزایش بدهم سؤال خواهند کرد، یکی از دوستان من که یک مارکتر و مدیر موفق کمپینهای تبلیغاتی و سیاسی بوده یک داکیومنت 10 صفحهای به من داد، او گفت فرایند انتخاب تو مثل فرایند انتخاب یک نامزد انتخاباتی است و این داکیومنت در واقع استراتژی کمپین تو خواهد بود.
محتوای این داکیومنت در مورد استراتژیهای دیزنی نبودش، این داکیومنت در واقع روشهایی بود که من بتوانم استراتژیها و اولویتهایم را برای اداره دیزنی کدام هستند. در این فرایند من چند استراتژی اول رو مشخص کردم که تمام تمرکز مجموعه روی آنها باشد و در نهایت من به 3 استراتژی رسیدم.
1- بیشتر سرمایهگذاری را روی هنر بگذاریم
2- از تکنولوژی برای بهتر کردم محصولات و بازاریابی خودمان استفاده کنیم.
3- شرکت را بینالمللیتر کنیم
من با ساده و محدودکردنهای استراتژیها توانستم هم راحتتر آنها را به هیئتمدیره و به مجموعه شرکت بقبولانم
تفهیم استراتژی
یک استراتژی زمانی مفید است که بتوانید آن را به مجموعه شرکت بقبولانید، استراتژی شما باید شفاف باشد و برای این که استراتژی خود را اعضای شرکت بفهمانم من سفرهای زیادی به شعبههای شرکت انجام دادم و با کارمندان و مدیران جلسات متعددی را برگزار کردم و به سؤالات تا به سؤالات آنها جواب بدهم که چرا ما این استراتژی را انتخاب کردیم؟ چگونه باید این استراتژی را اجرا کرد؟ و چه ارزش پیشنهادی برای ما دارد؟
اولویت استراتژی
برای این که بتوانید اولویتهای استراتژی خود را به اعضا اصلی شرکت منتقل کنید، این نیاز به یک فرایند مداوم و جلساتی دارد تا اعضا اصلی شرکت با نحوه فکر شما منطبق بشوند، من به طور هفتگی با 10 نفر از اعضا اصلی شرکت جلسه دارم که خروجیها و دستاوردها را با هم بررسی میکنیم، من نظرم را در مورد موارد متعددی به آنها منتقل میکنم و نظرات آنها را میشنوم و اولویتهایی آنها چگونه شکلگرفته و من چه توصیهای به آنها میتوانم بکنم و آنها چه توصیههایی میتوانند برای من داشته باشند و صحبتها صادقانه و دلسوزانهای با اعضا اصلی شرکت داشته باشم.
وقتی افراد از بیرون نگاه میکنند فکر میکنند که یک نقشه اولیه برای عملکرد شرکت بوده است، ولی بسیاری از زمانها اینگونه نیست بهخصوص در مورد خرید پیکسار.
زمانی که من مدیرعامل شدم حدود یک دهه بود که دیزنی پروژههای موفقی را در انیمیشن نداشت، برند دیزنی را با انیمیشن میداند اگر شما به تاریخچه دیزنی در دهه 20 و 30 میلادی (زمان حیات مؤسس آن والتدیزنی) تا دهه 90 نگاه کنید، شاخصترین عملکرد شرکت انیمیشن بوده است و مهمترین هدف من از مدیرعامل موفقیت بخش انیمیشن دیزنی بود، در روزکاریام یک جلسه با هیئتمدیره داشتم که در آن یک ارائه از وضعیت کنونی انیمیشن دیزنی و آن چه باید باشد کردم اعضای جلسه واکنش منفی نسبت که صحبتهای من داشتند و احساس میکردند که من دارم تصویر سیاهی را از وضعیت کنونی شرکت ترسیم میکنم و استدلال من این بود که گذشته است و ما باید روی آینده تمرکز کنیم.
وقتی شما به موفقیت یک بخش میخواهید برسید باید روی افراد بااستعداد و رهبران کلیدی تمرکز کنید تا بتوانند شرکت شما را به سمت موفقیت سوق بدهند و خیلی زود من به این نتیجه رسیدم که بااستعدادترین انیماتورها و مدیران انیمیشن در پیکسار هستند.
پیکسار یک دهه همکاری مداوم با دیزنی در زمینه سرمایهگذاری در پروژهها و بازاریابی انیمیشنها داشته بود؛ ولی زمانی که من مدیرعامل شدم رابطه دو شرکت به دلیل اختلافات حقوقی و تفاوتهای نگاه هنری خیلی مناسب نبود و استیوز جابز (مؤسس پیکسار) رسماً اعلام کرده بود که رابطه خود را با دیزنی قطع خواهد کرد.
اولین رابطه من با استیوز جابز با ایدهام در زمینه طراحی ایپاد تلویزیونی بوده و ای ابی سی (تلویزیون دیزنی) برنامههای این ایپاد را تأمین کند.
وقتی من طرح خرید پیکسار را با همکاران اصلی تیمم مطرح کردم همه جوری نگاهم کردم که انگار دیوانهام. اولین مشکل قیمت بالای احتمالی پیکسار این که پیکسار یک شرکت غیر بورسی بود و عملاً قیمتگذاری روی آن مشکلتر از دیگر شرکتهاست، همچنین پیکسار سالانه یک انیمیشن بیشتر نمیساخت و موفقیت شرکت بستگی به انیمیشن سالانه آن دارد و اگر این انیمیشن موفق نباشد شرکت بیارزش میشود.
همچنین استیوز جابز 50% سهام پیکسار را در اختیار داست و با خرید پیکسار و عملاً دادن سهام دیزنی به پیکسار، استیوز جابز بهعنوان بزرگترین سهامدار دیزنی خواهد بود و احتمال دخالت او در اداره شرکت برای همکارانم نگرانکننده بود.
در مورد بهصرفهبودن خرید پیکسار و احتمال موفقیت آن نظرم این بود که موفقیت انیمیشن دیزنی یک مورد حیاتی است و برند اصلی دیزنی است و پول وجه دوم در این معامله است. من از همکاری با استیوز جابز حمایت استقبال میکردم و اگر او در نهایت حتی اداره دیزنی را بهجای من بر عهده میگرفت هم برای دیزنی و هم برای سهامداران دیزنی بهتر بود.
اولین گام مجاب کردن استیوز جابز بود، من با او تماس گرفتم و پیشنهاد را به او دادم و به دفتر او در هیئتمدیره اپل رفتم در روی تخته فواید و مضرات خرید پیکسار را نوشتیم. روی آن تخته شاید بیش از 20 ضرر بود و تنها چهار مورد فایده وجود نوشته شده بود
ولی استیوز جابز به من گفت این چند فایده به نظرم بهتر از کل ضررهاست.
گام بعدی توجیهکردن مدیر کلیدی پیکسار جان لسر و ادوین کاتمول بود هر مدیر به دلیل رابطه پرفرازونشیب دیزنی و پیکسار اول موافق این خرید نبودند؛ ولی در دیدار من از پیکسار من و صحبتهای من هر دو طرف را به هم نزدیکتر کرد.
ادغام یک شرکت با یک شرکت دیگر یک چالش بسیار پیچیده است شما نهتنها خود شرکت بلکه استعدادها و فرهنگ شرکت را هم ادغام میکنید و این شاید نقطه قوت مدیریتی من است؛ چون اولین شرکتی که در آن کار کردم توسط ای بی سی خریداری شد و بعد دیزینی، ای بی سی را خرید پس من احاطه کاملی به نحوه ادغام شرکتها داشتم و توانستم ادغام پیکسار در دیزنی را مدیریت کنم، من این درک را داشتم که چگونه استعدادها و فرهنگ را نباید تغییر دهم و الان که بیش از یک دهه از خرید پیکسار میگذرد میبینم که این خرید با این که یک ریسک بود؛ ولی ریسکی که توجیه بالای داشت.
پیشنهادهای باب ایگر
1- ضعفها را شناسایی و برای آن راهحل پیدا کنید
2- همه چیز جذب و پرورش استعدادهاست
3- روابط قابلترمیم است.
4- به شم خود اعتماد کنید.
5- به فرهنگ یک شرکت احترام بگذارید
هر فردی روش مذاکره خاص خودش را دارد، من برای این که بتوانم مذاکره سریعتر انجام شود تمام موارد اصلی را مطرح میکنم همیشه نگاه من در مذاکره این است که هر دو طرف باید برنده شوند و اگر در مذاکره یک طرف بخواهد برنده شود مذاکره طولانی میشود؛ چون آن طرف نمیخواهد بازنده باشد، پس من این نگاه را دارم که ما اهدافی از مذاکره داریم که باید به دست بیاوریم و آنها هم اهدافی دارند که میخواهند به آن برسند هدف رسیدن به یک نقطه مطلوب برای هر دو طرف است، همیشه در مذاکرات یک فرد وجود دارد که تصمیم نهایی را میگیرد من سعی میکردم با آن فرد یک رابطه شخصی ایجاد کنم با بتوانیم زودتر هر دو طرف به اهداف خود برسند.
چون مهمترین سرمایه دیزنی برند آن هست ما در همکاری با دیگر برندها که هم تراز دیزنی نیستند یا ممکن است به برند دیزنی ضربه بزنند خیلی محتاط بودیم، برای همین وقتی پیشنهاد خرید مارول میشد بهخاطر خشونت که در کمیکبوکها وجود داشت خیلی متمایل به خرید آنها نبودیم؛ ولی یک مطالعه جامعی در مورد برند مارول داشتیم و اشتراکات داستانگویی آنها ما را جذب کرد، تصمیم ما این بود تا زمانی که مارول با برند مجزایی فعالیت میکند و خشونتهایی آن به برند دیزنی متصل نمیشد میتوانست برای دیزنی سرمایهگذاری مناسبی باشد، یکی از سرمایههای مهم مارول طرفداران پروپاقرص آن بود که در توجیه خرید مارول بسیار مؤثر بود.
قبل از این که مارول را بخرم، آنها هر یک از شخصیتهایشان را به کمپانیهای مختلف لایسنس میکردند و خودشان نه در تولیدات و نه در بازاریابی آنها شرکت نمیکردند ما تصمیم گرفتیم که مارول تمام مراحل از تولید تا بخش را انجام بدهد
پیشنهادها باب ایگر
1- وقتی برندی را میخرید به تأثیر آن روی برند خود فکر کنید
2- از ارزش برند شرکتی که میخرید محافظت کنید
در طول زندگیام من هیچوقت از ریسک نمیترسیدم من برای چند نفر کار کردم که ریسکهای زیادی میکردند مایکل ایزنر یا رونالد الرج که مدیر ورزشی ای بی سی بود همه آنها ریسکپذیری بالا فواید زیادی دارد.
زمانی که مدیر ای بی سی بودم و برنامههای شبانگاهی ای بی سی را تنظیم میکردم، استیون باچکو تهیهکننده موفق تلویزیونی که چند برنامه موفق را در شبکههای دیگر اجرا کرده بود سراغ من میآید و پیشنهاد یک برنامه پلیسی – موزیکال را به اسم راک کاپ میدهد من بهخاطر این که تهیهکننده موفقی بود به او اعتماد میکنم و اجازه تهیه برنامه را میدهم، این برنامه یک شکست مفتضحانه بود و بعد از 11 قسمت کنسل میشود؛ ولی من اعتقاد دارم اگر مطالعات لازم را انجام داده باشید و بهخصوص در شغلهایی مثل ما که قوانین زیادی وجود ندارد و شرایط خیلی سریع عوض میشود ریسکپذیری شرط اساسی است، چند سال بعد باچکو به من پیشنهاد ان وای پی دی را دارد که یک برنامه موفق ای بی سی شد و بیش از یک دهه روی آنتن بود.
طولانیترین و شاید دشوارترین خرید که انجام دادهام خرید شرکت فاکس بوده است، سال 2017 من با مرداک رئیس هیئتمدیره فاکس دیدار کردم و در مورد مسائل مختلف با هم گفتوگو کردیم در آن جلسه به این احساس رسیدم که احتمال دارد او تمایلی به فروش شرکت فاکس داشته باشد، در تماس تلفنی که بعداً با او داشتم صراحتاً از او پرسیدم که آیا به فروش فاکس متمایل است و او جواب مثبت داد، پس کل تیم دیزنی شروع به بررسی و قیمتگذاری بخشهای مختلف فاکس که میخواستیم بخریم نمود تا این که به عدد 51 میلیارد دلار رسید، چند روز بعد شرکت رقیب ما کامکست پیشنهاد 62 میلیارددلاری داد.
در شرکت اختلافنظر بود این که ما پیشنهادی کمی بیشتر بدهیم که این احتمال را به وجود میآورد که کامکست هم شروع به افزایش قیمت کند یا حداکثر قیمتی که برای ما بهصرفه است را پیشنهاد بدهیم، من در نهایت تصمیم گرفتم مورد دوم را عملی کنم و ما پیشنهاد 72 میلیارددلاری را داریم که باعث شد کامکست عقبنشینی و ما در یک فرایند یکساله توانستیم فاکس را بخریم.
یکی از پرسودترین اجزاء دیزنی شبکه ورزشی ای اس پی ان بوده است، اما در سالهای اخیر مشتریان شروع به دیدن محتوای ورزشی روی گوشیهای همراه خودکردهاند برای همین ما شرکت بم تک را خریداری کردیم تا این امکان را به ما بدهد که شبکهای اس پی ان با تکنولوژی روز استریم ورزشی برای مشتریان در دسترس باشد، به همراه موفقیت رقیبمان نتفلیکس در استریم برنامهها باعث شد شروعی برای احداث استریم دیزنی پلاس را انجام بدهیم، تمام اجزا، دیزنی از فاکس، ای بی سی، مارول، لوکاس فیلم و مارول برای این استریم برنامه تهیه میکنند.
باب ایگر در سال 2019 از سمت مدیرعاملی شرکت دیزنی استعفا دارد، ولی به دلیل عدم موفقیت جانشینش دوباره در سال 2022 به سمت مدیرعاملی دیزنی بازگشت، او طولانی ترین مدیرعامل صنعت بین المللی سرگرمی است.