
آقای رواننشناس بهم گفته که خوابهام رو بنویسم. گفتم که آیا خواب بعد از ظهر رو هم بنویسم؟ خندید و گفت طبق روایات دینی خواب بعد از ظهر تعبیر نداره و ما کاری با دین نداریم. آقای رواننشناسم دین نداره ولی آزادهس! دیشب یک خواب خیلی عجیب دیدم:
دوباره توی دبیرستان قدیمی بودم. تمام کلاسا کوچیک و تنگ و تاریک بود. توی راهرو یه تابلو بود که روش نوشته بود روی برادر ارمنی بزرگ ادرار کن ! و زیرش هم یک طلسم آویزون بود!
یهو میمی از اتاقک اومد بیرون. (میمی دوست ارمنی دوران دانشگاهم بود و میشد دوستپسر هماتاقی من تو خوابگاه. بعد از اینکه با هم بهم زدن روابط ما هم کمکم از بین رفت.)
ازش پرسیدم میمی! این چیز ترسناک چیه؟ گفت پسرخالم توی تصادف خوردِ خاکشیر شد و این برای چشم زخم یا یه همچین چیزیه. سعی کردم با موبایلم از طلسم عکس بگیرم اما توی موبایل فقط تصویر خودم تو آینه بود که دارم سلفی میگیرم.
میمی یه سری تحقیق درباره خوانندههای متال انجام داده بود و داشت عکساشونو نشونم میداد. به یکیشون رسید و گفت هیچکدوم این نمیشن چون اینقدر عاشق ریرا بوده که تمام بدن و صورتِ خودش و خانوادهش و بچههاشو از ریرا تتو کرده.
وقتی از میمی پرسیدم تو چقدر عاشق ریراعی؟ جواب داد اونقدر عاشق ریرا هستم که میتونم به 24 زبون زنده دنیا بگم ریرا بهترینه!
ریرا دیگه کیه؟! فاک به این خواب!