ویرگول
ورودثبت نام
.داراد هروتات راطوس.
.داراد هروتات راطوس.
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

کیستی و چگونگی فلسفه سقراط-!

مجسمه سقراط (خردمند آگورا) در شهر آتن
مجسمه سقراط (خردمند آگورا) در شهر آتن

سقراط هیچ‌گاه برای نگارش اندیشه‌هایش به خود زحمت نداد. تقریباً هر آنچه امروزه از سقراط می‌دانیم، از مشهورترین شاگردش، افلاطون به دست ما رسیده‌است. او در رساله‌های آپولوژی، کریتون و فایدون به شرح زندگی و محاکمهٔ استادش پرداخته‌است. در رساله‌های دیگر افلاطون نیز، افکار سقراط تشریح شده‌اند؛ اما تفکیک افکار سقراط از افکار افلاطون دشوار است.

منابع مطالعه دربارهٔ سقراط

سقراط هیچ‌گاه برای نگارش اندیشه‌هایش به خود زحمت نداد. تقریباً هر آنچه امروزه از سقراط می‌دانیم، از مشهورترین شاگردش، افلاطون به دست ما رسیده‌است. او در رساله‌های آپولوژی، کریتون و فایدون به شرح زندگی و محاکمهٔ استادش پرداخته‌است. در رساله‌های دیگر افلاطون نیز، افکار سقراط تشریح شده‌اند؛ اما تفکیک افکار سقراط از افکار افلاطون دشوار است.

لکیبیادس در حال آموزش توسط سقراط از فرانسیس-آندره وینسنت که در سال ۱۷۷۶ خلق شد.
این اثر اکنون در موزه فابره نگهداری می‌شود.
لکیبیادس در حال آموزش توسط سقراط از فرانسیس-آندره وینسنت که در سال ۱۷۷۶ خلق شد. این اثر اکنون در موزه فابره نگهداری می‌شود.



نقاشی portre از سقراط
نقاشی portre از سقراط

سقراط در ۴۷۰ یا ۴۶۹ پیش از میلاد در آتن به دنیا آمد. پدرش مجسمه‌سازی سرشناس و محترم بود. این اعتبار برای سقراط مجالی فراهم آورد تا از بهترین آموزش‌های آن زمان آتن، از حساب و هندسه و نجوم تا شعر کلاسیک یونان را فرا گیرد.

همهٔ مورخان گفته‌اند که سقراط مردی بسیار زشت‌رو بوده‌است. سر او طاس، صورت او پهن و گرد، و چشمان او فرورفته و بی‌حرکت بود و دماغی بزرگ و در عین حال کوفته داشته‌است که بر روی آن لکه‌ای واضح دیده می‌شده‌است.

.

دلاور دلیروم

سقراط در جوانی به عنوان هوپلیت (سرباز پیاده‌نظام ارتش) خدمت کرد. آلکیبیادس دربارهٔ این دوره از زندگی سقراط می‌گوید: «تاب و توانش بسیار بود. گاهی آذوقه نمی‌رسید و ما بی غذا می‌ماندیم. در چنین مواقعی، که به هنگام جنگ غالباً پیش می‌آید، سقراط نه تنها از من بلکه از همه برتر بود. هیچ‌کس با وی قابل قیاس نبود… قدرتش در تحمل سرما نیز شگفت‌انگیز بود. یخبندان سختی بود زیرا که زمستان در آن ناحیه به راستی سرد است، و همه یا در خانه می‌ماندند یا اگر بیرون می‌رفتند؛ پوشاک فراوان به تن می‌کردند و پاهای خود را در پشم یا نمد می‌پیچیدند. در چنین هنگامی، سقراط با پاهای برهنه و پوشاک عادی خود بهتر از سربازان دیگر روی یخ قدم برمی‌داشت و سربازان از روی خشم و کینه به او می‌نگریستند؛ زیرا چنان می‌نمود که سقراط آنان را تحقیر می‌کند.»[۱۰]

دوستان و همشهریانش شجاعت و ایستادگی وی را در جریان محاصرهٔ پوتیدایا طی نبرد دلیروم از جنگ‌های پلوپونزی بسیار ستودند. شجاعتی که در آن جنگ‌ها از خود نشان داد، از وی شخصیتی برجسته و ممتاز ساخت.

خردمند آگورا

سقراط متوجه مفهوم انسانیت شد. تا آن زمان بیشتر تلاش‌های فیلسوفان و اندیشمندان دربارهٔ جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده اصلی آن چیست. اما او اعلام کرد که باید جهان‌شناسی را کنار گذاشت و به انسان بازگشت، شعار او خودت را بشناس بود.

سقراط در بازار آتن (آگورا) جوانان و متفکران را دور خود جمع می‌کرد و آن‌ها را به زیر سایهٔ معابد می‌کشاند و از آنان می‌خواست تا سخنان خود را بیان کنند همشهریان آتنی‌اش را تشویق می‌کرد تا خدایانشان، ارزش‌هایشان و خودشان را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهند. تا می‌دید که مردم به راحتی از عدالت می‌گویند، وی به آرامی می‌پرسید که آن چیست؟ این شرافت، فضیلت، اخلاق و وطن‌دوستی که از آن سخن می‌گویید؛ چیست؟

جوانانی که دور او جمع می‌شدند، از گروه‌های مختلفی بودند: ثروتمندانی چون افلاطون و آلکیبیادس که از تحلیل هجوآمیز سقراط از دموکراسی آتن لذت می‌بردند؛ امثال آنتیستنس که فقر بی‌اعتنای استاد را می‌ستودند و از آن دینی درست می‌کردند؛ و آنارشیست‌هایی (به تعبیر امروزی) از قبیل آریستیپوس که در آرزوی دنیایی به سر می‌بردند که در آن بنده و رئیس و مرئوسی نباشد و همه همچون سقراط کاملاً آزاد باشند.

احترام و علاقهٔ بی‌حدی که سقراط در نزد شاگردانش داشت، نه تنها به خاطر سابقهٔ افتخارآمیز او در میدان جنگ، یا بی‌اعتنایی به مظاهر دنیا، بلکه بیش از همه به سبب فروتنی سقراط در عقل و حکمت بود. او مدعی حکمت نبود، بلکه تنها می‌گفت که با شور و شوق به دنبال آن می‌رود. مبدأ فلسفهٔ او همانا اعتراف به جهل خویشتن بود، آنچنان که می‌گفت: «دانم که ندانم».

محاکمه و مرگ

در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، نزدیک به دو هزار و پانصد سال پیش در دادگاهی قانونی، در حضور یک هیئت منصفه سقراط به اعدام محکوم شد جرم وی «فاسد کردن جوانان» و «بی‌اعتقادی به خدایان» بود.[

بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسهٔ دادگاه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته‌است، در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده می‌شود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود برمی‌آید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح می‌دهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد، علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.

سقراط می‌گوید که او منکر خدایان آتن است، خود به خدایی یگانه باور دارد. او تعلیم فلسفه را وظیفه‌ای می‌داند که از سوی خدا به او محوّل شده و او اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح می‌دهد. پس از پایان این خطابه، قضات حکم به سرکشیدن جام زهرمی‌دهند، و سقراط خطابه‌ای نهایی ایراد می‌کند که در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن می‌گوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او می‌دهند، او مرگ را به فرار ترجیح می‌دهد.

پی نویسه. برای برسی کامل به ویکیپیدیا درگاه سقراط و فلسفه غرب راجع شوید.

مطلب برگرفته شده میباشد و صحت آن را در اخیر صفحه درگاه سقراط برسی کنید.




فلسفهعلمسقراطمقالهکتاب
منم ز کابلستان داراد هروتات راطوس. آنکه دوستدار خرد است و میبیند که جهان انسان چون سنگی ذره ریز در اقیانوس هستی هست. هر آنچه که خرد تخصص و تجربه راه یابد می اندیشیم و می پاییم. باشد که درستی پاینده،"
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید