توی خونه جنگلیمون ، کنار شومینه نشسته بودی
متوجه شدی بارون وحشتناکی گرفته
بیشتر نگران شدی که من هنوز برنگشته بودم
با استرس تو هال قدم میزدی
صدای در زدن برات اومد
دویدی و درو باز کردی
من بودم که با سر و کله و لباسای گِلی جلوت وایساده بودم
لبخند بچهگونه ای زدم و دسته گُلی که معلوم بود از زمین خوردنم له و لورده شدن
یهویی یه قورباغه از لابهلای اون گلا میپره داخل خونه
من سریع دسته گل رو میدم دستت و میدوئم دنبالش
کل خونه رو دنبالش میدوئم و همه جارو بهم ریخته و کثیف میکنم
قورباغه از پنجره فرار میکنه منم میرم که بپرم و برم دنبالش تو منو میگیری
میگی یا میری حموم بچهجون یا خبری از بغل و بوس شب بخیر نیس
کشون کشون میبریم حموم
من دست به سینه مثل بچه ها اخم میکنم و میگم من حوصله ندارم یا خودت منو بشور یا اصن حموم نمیکنم
میشونیم و میگی بزار ابن کثافت کاریاتو تمیز کنیم
من میگم میشه باهام بازی کنی؟
تو درحالی که سرمو میشوری میگی اگه گربه خوبی باشی باهات بازی میکنم
من زود ساکت میشم تا تو کارتو انجام بدی
تو زودتر میری و واسم لباس میاری و بهم میگی سریع حاضر بشم و بیام کنار شومینه
بعد چند دیقه من با لباسای تازه میام پیشت
تو سریع یه پتو میکشی دورم و میگی اه میخوای سرما بخوری منو بدبخت کنی؟
واسه اینکه ساکت نگهم داری یسری هله هوله بهم میدی
وقتی موهامو خشک میکردی پرسیدی مطمئنم واسه چیدن گل نرفته بودی راستشو بگو چیکار میکردی؟
منمیگم قورباغه قورباغه کوچولو میگرفتم سر خوردم تو گلا قورباغمم فرار کرد
تو میخندی و میگی اخی دفعه بعدی خودم میام کمکت میکنم با اینکه قورباغه دوست ندارم
من از ذوق دست میزنم
یهو تو بلند میشی و جدی میگی بلند شو
من بلند میشم
تو پتو رو از روم میندازی کنار
بغلم میکنی
پیشونیمو میبوسی و میگی
فک کنم به پیشی کوچولوم قول بازی و شیطنت داده بودم؟